کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامطلوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامطلوب
لغتنامه دهخدا
نامطلوب . [ م َ ] (ص مرکب ) طلب ناشده . خواسته نشده . ناخواسته . || نامقبول . ناپسند. ناپسندیده .
-
جستوجو در متن
-
نامطلوبی
لغتنامه دهخدا
نامطلوبی . [ م َ ] (حامص مرکب ) نامقبولی . مطلوب نبودن . صفت نامطلوب . رجوع به نامطلوب شود.
-
نخواستنی
لغتنامه دهخدا
نخواستنی . [ن َ خوا / خا ت َ ] (ص لیاقت ) نامطلوب . نامطبوع . که خواستنی نیست . مقابل خواستنی . رجوع به خواستنی شود.
-
کار ناپسندیده
لغتنامه دهخدا
کار ناپسندیده . [ رِ پ َ س َ دی دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کُوَفان . (منتهی الارب ). عمل غیر ممدوح . نامطلوب .
-
نامرجو
لغتنامه دهخدا
نامرجو. [ م َ ج ُوو ] (ص مرکب ) نامطلوب . نامترقب . مقابل مرجو : و موجب اوایل نامرجو و مظهر عواقب محمود چگونه است ؟ (سندبادنامه ص 282).
-
گردش روزگار
لغتنامه دهخدا
گردش روزگار. [ گ َ دِ ش ِ زْ / زِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مجازاً بمعنی تقدیر. قضا. بازیهای چرخ . حوادث نامطلوب : ببینیم کز گردش روزگارچه بندد بدین بند نااستوار. فردوسی .ز یزدان بترس و ز ما شرم دارنگه کن بدین گردش روزگار. فردوسی .این برنا را که از ...
-
سخمط
لغتنامه دهخدا
سخمط. [ س َ م َ ] (ع مص ) دزی در ذیل قوامیس عرب این کلمه را بمعانی زیر آورده است : کثیف کردن . لکه کردن . گل آلود کردن (مثلاً لباس و کفش را). کاری را ضخیم و کلفت و بدترکیب درست کردن . کتاب و تألیفی را به صورت کثیف و ضخیم و نامطلوب ترتیب دادن . بد تر...
-
کمای
لغتنامه دهخدا
کمای . [ ک ُ ] (اِ) گیاهی باشد بینهایت گنده و بدبو و متعفن . (برهان ). نام علفی است بدبو و گنده . (آنندراج ). کما یعنی گل گنده . (فرهنگ رشیدی ). گیاهی است از تیره ٔ چتریان که در جنوب و مشرق ایران به فراوانی می روید و جزو نباتات علوفه ای است و دارای ب...
-
ناخواسته
لغتنامه دهخدا
ناخواسته . [ خوا / خا ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ، ق مرکب ) نطلبیده . تقاضا نکرده . بدون تقاضا. نخواسته . خواهش نکرده . درخواست نکرده . بی سؤال . بی طلب . بدون تمنا و درخواست : کلید در گنج آراسته بگنجور او داد ناخواسته . فردوسی .از غایت جود و کرم و برّ ...
-
مرده ری
لغتنامه دهخدا
مرده ری . [ م ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) مال و اسبابی را گویند که از کسی بعد از مردن مانده باشد. میراث . (از برهان قاطع) (از جهانگیری ) (از رشیدی ). مُردَری . مرده ریگ . میراث . ترکه : بمرد و جهان مرده ری ماند از اوی شد آن گنج با شاهی و رنگ و بوی . فردوس...
-
تیره روز
لغتنامه دهخدا
تیره روز. [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) تیره بخت و تیره کوکب و تیره سرانجام ، کنایه از مدبر و بدبخت . (آنندراج ). تیره روزگار. بدبخت . (ناظم الاطباء) : یکی جفت تخته ، یکی جفت تخت یکی تیره روز و یکی نیک بخت . اسدی (گرشاسب نامه ).ز آفت روزگار بر خطرم هر چه روز...
-
خراش
لغتنامه دهخدا
خراش . [ خ َ ] (اِ) هر چیز شکافته و دریده . || تلف . (از ناظم الاطباء). || ریش . (ناظم الاطباء). اثر جرح . خدش . خَدَشَه . اثرخراشیدن بر چیزی . (یادداشت بخط مؤلف ) : مثال گوید چندین ز کژدم زلفم چسان ننالم کاندر دل من است خراش . منجیک . || خراب و ناب...
-
شل
لغتنامه دهخدا
شل . [ ش ُ ] (ص ) نرم . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). مقابل محکم . مقابل سفت . هر چیز سست و نرم . (آنندراج ) (از انجمن آرا) (غیاث ) (از برهان ). که سختی و صلابت ندارد، چنانکه گل و موم و جز آن : نیست عالی سندی بهر فضیلت امروزغیر دستار بزرگ و کمر...
-
خواسته
لغتنامه دهخدا
خواسته . [ خوا / خا ت َ / ت ِ ] (اِ) زر. مال . اسباب . جمعیت . سامان . ملک . املاک . آنچه دلخواه باشد. (برهان ). مال . عَرَض . ضیعت . مال جز محصولات ارضی . (یادداشت بخط مؤلف ) : دانش و خواسته ست نرگس و گل که بیک جای نشکفد با هم هرکه را دانش است خواس...