کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامربوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامربوط
لغتنامه دهخدا
نامربوط. [ م َ ] (ص مرکب ) بی ربط. بیهوده . نامناسب . بی مناسبت . (ناظم الاطباء). که بهم ربط ندارد : چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت ، گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده . (سندبادنامه ص 86).- سخنان نامربوط ؛ سخنان شوریده...
-
جستوجو در متن
-
گفتار درهم
لغتنامه دهخدا
گفتار درهم . [ گ ُ رِ دَ هََ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سخنان نامربوط. (آنندراج ).
-
ناسنجیده گو
لغتنامه دهخدا
ناسنجیده گو. [ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) پریشان گو. که سخن نسنجیده و نامربوط گوید.
-
نسنجیده گوی
لغتنامه دهخدا
نسنجیده گوی . [ ن َ س َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) که ناسنجیده و نااندیشیده سخن گوید. که پرت وپلا و نامربوط و نامعقول گوید.
-
خترف
لغتنامه دهخدا
خترف . [ خ َ رَ ] (ع مص ) خوابهای آشفته دیدن . || خیالهای نامربوط و واهی کردن . (دزی ج 1 ص 350)
-
شوریده کلام
لغتنامه دهخدا
شوریده کلام . [ دَ / دِ ک َ ] (ص مرکب ) پریشان گوی . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شوریده سخن . که سخن او نامربوط باشد. || (اِ مرکب ) کلام نامربوط. سخن که به هم پیوند ندارد : شوریده کلامم نمکین است سوءالم تنگ شکر است آن دهن و تلخ جواب است .ظهوری .
-
ناسخته
لغتنامه دهخدا
ناسخته . [ س َ / س ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناسنجیده . وزن ناشده . به وزن درنیامده . نکشیده .- سخن ناسخته ؛ ناسنجیده . نامربوط.
-
شوریده سخن
لغتنامه دهخدا
شوریده سخن . [ دَ / دِ س ُ خ َ ] (اِ مرکب ) سخن یا سخنان که به هم مربوط نیست . (یادداشت مؤلف ). || (ص مرکب ) که کلام نامربوط دارد. پریشان گوی : الخطل ؛ تباه و شوریده سخن شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
نسنجیده گفتن
لغتنامه دهخدا
نسنجیده گفتن . [ ن َ س َ دَ / دِ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) نیندیشیده گفتن . پرت وپلا گفتن . نامربوط گفتن . بی تأمل و تعمق حرف زدن .
-
خارج از موضوع حرف زدن
لغتنامه دهخدا
خارج از موضوع حرف زدن . [ رِ اَ م َ ح َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در ضمن محاوره مطالبی گفتن که بموضوع بحث ارتباطی ندارد. پرت صحبت کردن . حرفهای نامربوط گفتن .
-
نیش غولی
لغتنامه دهخدا
نیش غولی . [ ش ِ ] (ص نسبی ) وهمی . خرافی . موهوم . افسانه ای : اندیشه های نیش غولی ؛ موهومات . (یادداشت مؤلف ). || ایراد نیش غولی ؛ ایراد نامربوط. اعتراض بیهوده . (فرهنگ فارسی معین ). ایرادی نابه جا و ناوارد که صرفاً به قصد لجبازی و عیب جوئی طرح کن...
-
ناسامان
لغتنامه دهخدا
ناسامان . (ص مرکب ) نابسامان . بی هنجار. آشفته . بی حساب . نامنظم : اندرین روزگار ناسامان هرکه را علم هست یا هنر است همچو روباه هست کشته ٔ دم همچو طاوس مبتلای پر است . محمدبن عبدالملک .|| تبهکار. نابکار. هرزه . || پریشان . نامربوط. نابجا : یلدرجی از ...
-
نامضبوط
لغتنامه دهخدا
نامضبوط. [ م َ ] (ص مرکب ) بند و بست ناشده . ضبطناشده . پراکنده . (ناظم الاطباء). بی تربیت . بی سامان : چون این حرکات نامضبوط و این هذیانات نامربوط از وی ظاهر گشت ، گمان بردم که جنون بر دل وی مستولی شده است . (سندبادنامه ص 76). || سرکش . گستاخ . (ناظ...
-
خاینده
لغتنامه دهخدا
خاینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف ) بدندان نرم کننده را گویند. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- ژاژ خاینده ؛ یاوه گو. هرزه گو. بی ربط و یاوه حرف زن . آنکه سخنان یاوه و نامربوط میگوید. آنکه یافه گوید. آنکه در کلام مواظبت گفتار خود نکند و هر پرت و ...