کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نامادری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نامادری
لغتنامه دهخدا
نامادری .[ دَ ] (اِ مرکب ) نمادری . زن پدر را گویند. (آنندراج ). زن دیگر پدر کسی غیر از مادر او. (فرهنگ نظام ). مادراندر. مادرندر. مارندر. زن پدر. زن بابا. مایندر.
-
جستوجو در متن
-
مادراندر
لغتنامه دهخدا
مادراندر. [ دَاَ دَ ] (اِ مرکب ) به معنی زن پدر که مادر غیرحقیقی باشد. مادندر مخفف آن . (آنندراج ). زن پدر. (ناظم الاطباء). مادرندر. مایندر. زن پدر. نامادری . مادندر.
-
مادرندر
لغتنامه دهخدا
مادرندر. [ دَ رَ دَ ] (اِ مرکب )مادراندر. زن پدر. (از ناظم الاطباء). نامادری . مادندر. مایندر: مادر نسوخت مادرندر سوخت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مادراندر و مادندر شود.
-
رامسس چهارم
لغتنامه دهخدا
رامسس چهارم . [ س ِ س ِ چ َ رُ ] (اِخ ) پسر و جانشین رامسس سوم از خاندان بیستم مصر که شش سال پادشاهی کرد و نامادری خود را باگروهی از بزرگان که توطئه ٔ قتل پدرش را فراهم کرده بودند بپای میز محاکمه دعوت کرد و آن محکمه متهمان را محکوم کرد. رجوع به تاریخ...
-
ماریره
لغتنامه دهخدا
ماریره . [ رَ / رِ ] (اِ) به معنی مادراندر است که زن پدر باشد. (برهان ). مادندر را گویند. (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). مادندر یعنی نامادری . (انجمن آرا) : چو آمد کوس سلطانی چه باشد کاس شیطانی چو آمد مادر مشفق چه باشد مهر ماریره . مولوی (از فرهنگ...
-
سیاوخش
لغتنامه دهخدا
سیاوخش . [ وَ ] (اِخ ) نام پسر کیکاوس پدر کیخسرو که والی ولایت نیم روز بود و عاشق مادراندر خود، سودابه شده بود وبر آتش رفت و نسوخت . (برهان ). نام پسر کیکاوس . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). در روایات داستانی چنین آمده است که سودابه زن کیکاوس و نامادری س...
-
راما
لغتنامه دهخدا
راما. (اِخ ) در اساطیر هند، شخصی است که از تشخص و تجسم «ویشنو» معبود هندیان بوجود آمده است . او فرزند «داسارات » فرمانروای «اود» بوده و گویا با «ویسوا میترا» سفری برای مقابله با وحشیان کرده است . او «سیتا» را که از تجسم «لاکهمی » بوجود آمده بود با طر...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ )ابن یاقوتی ملقب بقطب الدوله . پسرعم ملکشاه و خال برکیارق از ملو» سلجوقی . وی سمت امارت آذربایجان داشت .ترکان خاتون زوجه ٔ ملکشاه و نامادری برکیارق به وعده های شیرین تقبل ازدواج با وی ، او را بر ضد برکیارق شورانید، از این رو وی ...
-
اندر
لغتنامه دهخدا
اندر. [ اَ دَ ] (پساوند) افاده ٔ معنی غیریت می کندچون با مادر و پدر و خواهر و برادر ترکیب کنند همچومادراندر و پدراندر و خواهراندر و برادراندر. (برهان قاطع). افاده ٔ معنی غیریت میکند چنانکه مادراندر وپدراندر و برادراندر و خواهراندر و دختراندر یعنی نام...
-
زن
لغتنامه دهخدا
زن . [ زَ ] (اِ) نقیض مرد باشد. (برهان ). مطلق فردی از افراد اناث خواه منکوحه باشد و خواه غیرمنکوحه . (آنندراج ). مادینه ٔ انسان . بشر ماده . امراءة. مقابل مرد. مقابل رجل . (فرهنگ فارسی معین ). انسان و ماده ای از نوع بشر و مراءة و نساء و خاتون و بانو...
-
افراسیاب
لغتنامه دهخدا
افراسیاب . [ اَ ] (اِخ ) نام پادشاه ترکستان است . (برهان ) (هفت قلزم ). پادشاهی عظیم الشأن از پادشاهان توران که بغایت شجاع و بهادر بود. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پادشاه ترکستان زمین که بعد کشتن نوذر پادشاه ایران زمین ، دوازده سال در ولایت ایران پاد...