کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
نادانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
نادانی
لغتنامه دهخدا
نادانی . (حامص مرکب ) (از: نادان + ی (حاصل مصدر، اسم معنی ). جهل . ضد دانائی . (حاشیه ٔ ص 2092 برهان چ معین ). جهل . بی علمی . بی اطلاعی . بی وقوفی . بی شعوری . بی عقلی . بی هوشی .دیوانگی . حماقت . (ناظم الاطباء). سفاه . (دهار). خُرقه . خُرق . طغامة....
-
واژههای مشابه
-
نادانی کردن
لغتنامه دهخدا
نادانی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) حماقت کردن . جهالت کردن . (ناظم الاطباء). کارهای جاهلانه کردن . سبکی و جلفی و حماقت کردن .
-
جستوجو در متن
-
مجهلة
لغتنامه دهخدا
مجهلة. [ م َ هََ ل َ ] (ع اِ) سبب نادانی و منه قولهم الولد مجهلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). هر چیزی که علامت نادانی باشد و سبب نادانی . (ناظم الاطباء).
-
سفیهی
لغتنامه دهخدا
سفیهی . [ س َ ] (حامص ) بی خردی . نادانی . سفاهت .
-
بی شعوری
لغتنامه دهخدا
بی شعوری . [ ش ُ ] (حامص مرکب ) نادانی . بی عقلی . بی ادراکی .
-
ام الرذائل
لغتنامه دهخدا
ام الرذائل . [ اُم ْمُرْ رَ ءِ ] (ع اِ مرکب ) نادانی . (ناظم الاطباء).
-
غرچگی
لغتنامه دهخدا
غرچگی . [ غ َ چ َ / چ ِ ] (حامص ) احمقی و نادانی . غَرچه بودن : پذیرفت سامش ز بی بچگی ز نادانی و پیری و غرچگی .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 6 ص 1667).
-
متجاهل
لغتنامه دهخدا
متجاهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) خویشتن را نادان نماینده . (آنندراج ). کسی که خویشتن را جاهل و نادان وانمود می نماید و به مکر و حیله نادانی می کند. (ناظم الاطباء). آن که خود را به نادانی زند. خویشتن رانادان نماینده . ج ، متجاهلین . (فرهنگ فارسی معین )...
-
نشاف
لغتنامه دهخدا
نشاف . [ ن ِ ] (اِ) خشکی دهان از شدت گرسنگی . (از ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || نادانی . غفلت . (ناظم الاطباء). رجوع به نَشاف شود.
-
نفهمی
لغتنامه دهخدا
نفهمی . [ ن َ ف َ ] (حامص مرکب ) نفهم بودن . فهم نداشتن . بی شعوری . ابلهی . نادانی .
-
فراپوش
لغتنامه دهخدا
فراپوش . [ ف َ ] (اِمص مرکب ) بیهوشی . (آنندراج ) (انجمن آرا). حماقت و گولی و ابلهی و نادانی . (ناظم الاطباء).
-
صباء
لغتنامه دهخدا
صباء. [ ص َ ] (ع مص ) میل کردن به جوانی و کودکی و نادانی و بازی . (منتهی الارب ).
-
طغومة
لغتنامه دهخدا
طغومة. [ طُ م َ ] (ع اِمص ) گولی . نادانی . طُغومیّة. || ناکسی . دون همتی . (منتهی الارب ). طغومیة.