کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناخون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناخون
لغتنامه دهخدا
ناخون . (اِ) ناخن . (آنندراج ). ضبط و تلفظ دیگری است از ناخن : نوحه گر کرده زبان چنگ حزین از غم گل موی بگشاده و بر روی زنان ناخوناگه قنینه به سجود اوفتد از بهر دعاگه ز غم برفکند یک دهن از دل خونا. فیروز مشرقی .رجوع به ناخن شود.
-
واژههای مشابه
-
شوتروک ناخون تا
لغتنامه دهخدا
شوتروک ناخون تا. [ ] (اِخ ) (یا ...ناخون تی ، یا ...ناخونته ) نام پادشاه مشهور عیلام که در دوره ٔ سلسله ٔ کاسوها (کاسیها) بابل را تسخیر کرده و تمام اشیاء نفیس این شهر را به شوش برد. (از تاریخ ایران باستان ج 1 ص 124، 134 و ج 2 ص 1907) (از تاریخ کرد ص ...
-
جستوجو در متن
-
نخچلک
لغتنامه دهخدا
نخچلک . [ ن َ چ ِ ل ُ ] (اِ) در تداول اهالی گناباد، نشکنج . نشگون . در تداول مشهد، ناخون جِلّه . (یادداشت مؤلف ).
-
ناخن
لغتنامه دهخدا
ناخن . [ خ ُ ] (اِ) ناخون . هندی باستان ، نخا (ناخن انسان ، ناخن حیوانات ). پهلوی ، ناخون . افغانی ، نوک . بلوچی ، ناخون . ناکون ، ناهون . کردی ، ناخنب [ کردی اصیل ، نینوک ]. پشتو،ناخون . ماده ٔ شاخی که درانتهای انگشتان انسان و [برخی ] جانوران میروید...