کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ناتی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ناتی
لغتنامه دهخدا
ناتی . (ع ص ) بلند شده و آماس کرده و بلند برآمده . (ناظم الاطباء). بلند برآینده و بلند. (آنندراج ) (منتهی الارب ). برجسته . برآمده . غنبیده . ورغلنبیده . (یادداشت مؤلف ). الناتی ُٔ: اسم فاعل ، یقال «الکعب عظم ناتی » و کل شی ٔ ارتفع من بیت و غیره فهو...
-
جستوجو در متن
-
ناتیة
لغتنامه دهخدا
ناتیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث ناتی . رجوع به ناتی و ناتئه شود.
-
شهیل
لغتنامه دهخدا
شهیل . [ ش ُ هََ ] (اِخ ) ابن ناتی . از تبع تابعین . (منتهی الارب ).
-
ناتئة
لغتنامه دهخدا
ناتئة. [ ت ِ ءَ ] (ع ص ) تأنیث ناتی است . رجوع به ناتی شود. الرحم الناتئة : و اذا اخذ الورق و هو طری و وضع علی الرحم الناتئة ردها الی الداخل . (ابن بیطار ج 1 ص 61).
-
ناشع
لغتنامه دهخدا
ناشع. [ ش ِ ] (ع ص ) اسم فاعل است از نشع. (اقرب الموارد). رجوع به نشع شود. || بلند برآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناتی ٔ. (اقرب الموارد) (المنجد).
-
حروف مضارعه
لغتنامه دهخدا
حروف مضارعه . [ ح ُ ف ِ م ُ رَ / رِ ع َ / ع ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرفهائی که در دستور زبان عرب بوسیله ٔ آن از ماضی ، مضارع (مستقبل ) سازند و آن چهار حرف است که در کلمه ٔ «أتین » یا «أنیت » یا «نأتی » جمع شده است .
-
حجزة
لغتنامه دهخدا
حجزة. [ ح ُ ج َ زَ ] (ع اِ) ناتی الحجزة؛ تهی گاه برآمده از بسیاری گوشت . و آن عیب باشد. (منتهی الارب ). || مردی شدید الحجزة؛ مرد بسیار شکیبا بر سختی و محنت و منه حدیث علی (ع ): هم اشدنا حجزاً؛ ای بنوامیة، و روی حجزة. (منتهی الارب ).
-
قونس
لغتنامه دهخدا
قونس . [ ق َ ن َ ] (ع اِ) اعلای سر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). رجوع به قِنس شود. || زبر خود آهنی یاآهن سر خود. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). سپر خود آهنی . (آنندراج ). || تندی میان دو گوش اسب . (آنندراج ) (منتهی الارب ). عظم ناتی ٔ بی...
-
ناسع
لغتنامه دهخدا
ناسع. [ س ِ ] (ع ص ) گردن دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). العنق الطویل . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). العنق الطویل کانه طول و جدل جدلا. (المنجد). || زن ختنه ناکرده . رجوع به ناسعة شود. || بلند و برآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) ...
-
حجر بحری
لغتنامه دهخدا
حجر بحری . [ ح َ ج َ رِ ب َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ابن البیطار گوید: قال الغافقی هو حجرٌ یوجد فی ارض المغرب ترمی به امواج البحر کثیراً و هو علی شکل الفلک التی تغزل فیها النساء. مجوف علیه حب ناتی من اسفله الی اعلاه . ان شرب منه وزن دانق و هو عشر شعی...
-
ناشز
لغتنامه دهخدا
ناشز. [ ش ِ ] (ع ص ) بلندنشیننده . (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (صراح ) (منتخب اللغات ). آنچه که بلند برآمده باشد از مکانش . ما کان ناتاً مرتفعاً عن مکانه . (المنجد). مرتفع. (اقرب الموارد). ج ، نواشز.- عرق ناشز ؛ رگ بلند برآمده و برجهنده از بیماری . (من...
-
نهد
لغتنامه دهخدا
نهد.[ ن َ ] (ع اِ) هرچیز بلند و برآمده . (منتهی الارب ). ناتی ٔ و مرتفع از هر نوعی . (از متن اللغة). شی ٔ مرتفع.(اقرب الموارد). || ثدی . پستان را گویند بسبب برآمدگی آن . (از اقرب الموارد). || شیربیشه . (منتهی الارب ). اسد. (متن اللغة) (اقرب الموارد)....
-
ضحاک
لغتنامه دهخدا
ضحاک . [ ض َح ْ حا ] (اِخ ) ابن مخلدبن ضحاک بن مسلم الشیبانی البصری ، معروف به نبیل . او شیخ حُفّاظ حدیث بعصر خویش بود. او را جزئی است در حدیث . وی بمکه متولد شد (122 هَ . ق .) و سپس ببصره رفت و بدانجا سکونت گزید تا درگذشت (212 هَ . ق .). یاقوت در مع...
-
حجرالبلور
لغتنامه دهخدا
حجرالبلور. [ ح َ ج َ رُل ْ ب َل ْ لو ] (ع اِ مرکب ) بلور . بیرونی در کتاب الجماهیر گوید: حجرالبلور هو المها منصوب المیم و مکسورها. قالوا اصله من الماء لصفائه و مشابهة زلاله و اصل الماء موه لقولهم فی جمع الجمع الذی هو میاه أمواه و منه موهت الشی ٔ اذا...