کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
میلة
لغتنامه دهخدا
میلة. [ ل َ ] (ع اِ) هنگام و زمان . ج ، میَل .(منتهی الارب ماده ٔ م ی ل ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
میله سر
لغتنامه دهخدا
میله سر. [ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منصوری بخش مرکزی شهرستان شاه آباد،واقع در 30هزارگزی جنوب خاور شاه آباد با 1300 تن سکنه . آب آن از سراب میله سر است . سراب میله سر جزء این ده منظور و چادر نشین هستند و اکثر گله داران در زمستان گرمسیر میرون...
-
میله سرا
لغتنامه دهخدا
میله سرا.[ ل َ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ماسال بخش ماسال شاندرمن شهرستان طوالش ، واقع در 2هزارگزی شمال بازار ماسال با 280 تن سکنه . آب آن از رودخانه ٔ ماسال و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
چاه میله
لغتنامه دهخدا
چاه میله . [ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش قاین شهرستان بیرجند که در 71 هزارگزی شمال خاور قاین واقع شده . جلگه و گرمسیر است و 91 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و شلغم ، شغل اهالی زراعت ، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است . (از...
-
جستوجو در متن
-
صطنکة
لغتنامه دهخدا
صطنکة. [ ص َ طَ ک َ ] (اِ) میله ٔ چوبی . بعضی معتقدند که این کلمه از لغت اسپانیائی طرنکه بمعنی میله برای بستن و کلون کردن در آمده است . (دزی ج 1 ص 832).
-
گوش پاک کن
لغتنامه دهخدا
گوش پاک کن . [ ک ُ ] (اِ مرکب ) میلی سرپهن که پاک کردن چرک گوش را به کار است . هر چیز که بدان گوش را پاک کنند. میله ٔ باریک پلاستیکی که دو سر آن پنبه دارد و گوش را بدان پاک می کنند.
-
اطربشین
لغتنامه دهخدا
اطربشین . [ اِ رَ ب َ ش َ ] (معرب ، اِ) (از اسپانیولی تراوزانیو) میله ای (از چوب و آهن و غیره ) برای بستن و استوار کردن . ج ، اطربشینات . (از دزی ج 1 ص 28).
-
روغنگیری
لغتنامه دهخدا
روغنگیری . [ رَ / رُو غ َ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل روغن گیر. فشردن چیزی برای بیرون کردن عصاره و روغن آن . || گرفتن روغن به قدر لزوم برای ماشین و دوچرخه و چراغ و جز آن . (از یادداشت مؤلف ). به قدر نیاز روغن در ماشین ریختن .- روغنگیری کردن چرخ و غیره ...
-
مرس
لغتنامه دهخدا
مرس .[ م َ رَ ] (ع مص ) رسن بکره از مجری در یکی از دو جانب آن بیفتادن و میان بکره و قَعو درآویختن و نیز افتادن ریسمان بر محور چرخ و درآویختن آن و کوشش کردن صاحب آن برای باز گرداندنش بجای خود. (از منتهی الارب ). ریسمان چرخ چاه از مجرای خود در آمده در ...
-
سنبه
لغتنامه دهخدا
سنبه . [ سُم ْ ب َ /ب ِ ] (اِ) آلتی که بدان آسیا را تیز کنند. (آنندراج ) (شرفنامه ) (انجمن آرای ناصری ) (ناظم الاطباء). || سقف خانه . || انگور سیاه . (ناظم الاطباء). || زنبور سیه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || میل تفنگ . (آنندراج ) (انجمن آرا). آهنی...
-
بتون
لغتنامه دهخدا
بتون . [ ب ِ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) بتن . از مصالح بنائی جدید. مخلوطی از سنگ شکسته و ماسه و سیمان در بنائی برای پی ریزی یا ساختن پایه های عمارات . (فرهنگ فارسی معین ).- بتون آرمه ؛ بتن مسلح . آن بتون که در آن میله های آهن بکار رود.- بتون ریزی ؛ عمل ر...
-
جرثقیل
لغتنامه دهخدا
جرثقیل . [ ج َرْ رِ ث َ ] (اِ مرکب ) نام علمی است که در آن قواعد کشیدن و برداشتن بارهای گران مندرج است . چنانکه گردون که به ارابه شهرت دارد و به هندی گاری وچهکرا گویند یکی از جمله اقسام جرثقیل است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). علم الحیل . ابزاری که بد...
-
کلاف
لغتنامه دهخدا
کلاف . [ ک َ ] (اِ) کلاو. کلافه ٔ بزرگ . (ناظم الاطباء). کلافه ، کلابه . ریسمان پیچیده ٔ گرد دوک . نخ و ریسمان و جز آن که گرد کرده باشند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : یا رب این شهرچه شهری است که صد یوسف دل به کلافی بفروشند و خریداری نیست . (یادداشت ...
-
کشو
لغتنامه دهخدا
کشو. [ ک َ / ک ِ ش َ / شُو ] (اِ) جعبه ٔ درون میز. (یادداشت مؤلف ). جعبه ای باشد که درون میز قرار دهند و در آن در کنار میز باشد چون آن را بکشند بیرون آید. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || میله ٔ آهنین با دستگیره که بعضی درها را با زیر و بالا کردن آن...