کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میزبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میزبان
لغتنامه دهخدا
میزبان . (ص مرکب ، اِ مرکب ) ضیافت کننده و میهمانی کننده و آنکه میهمانی می کند و طعام می خوراند و صاحب خانه و رئیس جشن و میهمانی . (ناظم الاطباء). میز به معنی مهمان باشد و میزبان شخصی بود که میهمانی کند. (فرهنگ جهانگیری ). مهماندارباشد. (لغت فرس اسدی...
-
واژههای مشابه
-
میزبان گستری
لغتنامه دهخدا
میزبان گستری . [ گ ُ ت َ ] (حامص مرکب )مهمانداری . (ناظم الاطباء). مهمان نوازی . پذیرایی میهمان از دل و جان . و رجوع به میزبان و میزبانی شود.
-
جستوجو در متن
-
آدب
لغتنامه دهخدا
آدب . [ دِ ] (ع ص ) بمیهمانی خواننده . میزبان .
-
بزشکی
لغتنامه دهخدا
بزشکی . [ ب ِ زِ ] (حامص ) طبابت . (ناظم الاطباء) : اگرچه بود میزبان خوش زبان بزشکی نه خوب آید از میزبان . اسدی (از آنندراج ).عرب بر ره شعر دارد سواری بزشکی گزیدند مردان یونان .ناصرخسرو.
-
ابوالاضیاف
لغتنامه دهخدا
ابوالاضیاف . [ اَ بُل ْاَض ْ ] (ع ص مرکب ) مِطعام . (تاج العروس ). || میزبان . (منتهی الارب ). || مهماندوست .
-
ماهیار
لغتنامه دهخدا
ماهیار. [ ماه ْ ] (اِخ ) نام گوهرفروشی معاصر با بهرام گور. (از فهرست ولف ) : چو در پیش او مست شد ماهیارچنین گفت با میزبان شهریار.فردوسی .
-
صاحب منزل
لغتنامه دهخدا
صاحب منزل . [ ح ِ م َ زِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) خانه خدا. میزبان : و آن عزیز صاحب منزل طعامی ساخته بود. (انیس الطالبین ).
-
پزشکی
لغتنامه دهخدا
پزشکی . [ پ ِ زِ ] (حامص ، اِ) پجشگی . طب . معالجه . اِساء. اَسو. مواسات : اگر در پزشکیت بهره بدی وگر نامت از دور شهره بدی . فردوسی .پزشکی و درمان هر دردمنددر تندرستی و راه گزند. فردوسی .پزشکی چون کنی دعوی که هرگزنیابد راحت از بیمار بیمار. ناصرخسرو.ج...
-
سپیدکاسه
لغتنامه دهخدا
سپیدکاسه . [ س َ / س ِ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) جوانمرد. مقابل سیه کاسه . (آنندراج ) : دهر سپیددست سیه کاسه ای است صعب منگر به خوش زبانی این ترش میزبان .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 309).
-
ابوالمنزل
لغتنامه دهخدا
ابوالمنزل . [ اَ بُل ْ م َ زِ ] (ع ص مرکب ، اِمرکب ) خانه خدا. خداوند خانه . میزبان . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ابوالمثوی . صاحب خانه (چون مرد بود).
-
مهمان خدای
لغتنامه دهخدا
مهمان خدای . [ م ِ خ ُ ] (اِ مرکب ) میزبان .خداوند خانه ای که در آن مهمانی باشد : عادت مطربان چنان باشد که چون سیم خواهند گویند می رویم ،تا مهمان خدای او را سیم دهد. (سمک عیار ج 1 ص 61).
-
معتری
لغتنامه دهخدا
معتری . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) میهمانی که فرومی گیرد میزبان را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || کاری که پیش می آید و فرومی گیرد کسی را. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به اعتراء شود. || احسان گیرنده که فرومی گیرد. (ناظم الاطباء) (از منتهی ا...
-
پهلوان صلاح الدین
لغتنامه دهخدا
پهلوان صلاح الدین . [ پ َ ل َ ص َ حُدْ دی ] (اِخ ) میزبان . رجوع به صلاح الدین ... در حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 638 شود).