کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
میرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِ مصغر) میر کوچک . امیر کوچک . فرمانروایی که زیردست فرماندهی دیگر است . || نام و لقبی از نامها و القاب ایرانی . لقب گونه ای بوده است . (یادداشت مؤلف ). و ظاهراً «ک » در آخر میر نشانه ٔ تحبیب و یا تفخیم است : امیر خراسان حاجبی را فرما...
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) آقامیرک اصفهانی از نقاشان و هنرمندان دوره ٔ صفوی .وی شاگرد کمال الدین بهزاد بود و از سبک وی در نقاشی پیروی می کرد. آثار زیبائی از او به یادگار مانده است که پرده ٔ (مجنون در میان وحوش ) از جمله ٔ آنهاست . صاحب قاموس الاعلام ترکی ب...
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) از شاعران پارسی گوی هند و از مردم تهتهه بود و بیت زیر از اوست :با طالع ناساز چه سازیم که یک باردستی بفشاندیم و سبویی بشکستیم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) از شاعران قرن نهم و دهم هجری (در سال 928 هَ . ق . زنده بوده ). در ایام حکومت زینل خان وزیر یک قلمه ٔ خراسان بود. بیت زیر از اوست :مهی کز نشأت خوبی نمی داند ز سر پا راکجا داند غم عشق سراندازان شیدا را.(از مجالس النفائس ص 170).
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیرتاج شهرستان بیجار، واقع در 28 هزارگزی خاور بیجار با 400 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن ماشین رو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) شیرازی . مولانا میرک شیرازی از شعرای قرن نهم هجری از مردم شیراز است به قصد سیر و سیاحت به خراسان آمد و پس از چندی به زادگاه خویش برگشت . بیت زیر از اوست :جانا مباش در پی آزار و کین همه کاین عالم خراب نیرزد بدین همه .(از مجالس الن...
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) هروی . میرزا میرک هروی از گویندگان قرن نهم و دهم هجری و وزیر بدری میرزا بدیعالزمان و در انشا و خط نسخ بی مانند بود. به سال 932 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) یا میرزا میرک سبزواری از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود و به سیر و سیاحت بسیار پرداخت و به هندوستان نیز سفر کرد. بیت زیر از اوست :خضرگاهی خود نماییها به مردم می کندیافت هرکس دوستی خود را چرا گم می کند؟(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک . [ رَ ] (اِخ ) یا میرزا میرک . رجوع به احمد (میرزا میرک ...) شود.
-
میرک
لغتنامه دهخدا
میرک .[ رَ ] (اِخ ) محمد بدخشی . رجوع به محمد میرک شود.
-
واژههای مشابه
-
دره میرک
لغتنامه دهخدا
دره میرک . [ دَرْرِ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. آب آن از قنات و راه آن مالرو است . مزرعه ٔ باغ تنگل جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
میرک کازرونی
لغتنامه دهخدا
میرک کازرونی . [ رَ ک ِ زِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نام نباتی که آن را به فارسی دینارویه و به شیرازی آهودوستک نامند و تخم آن را زوفرا و کوخر نیز گویند و در مازندران اناریچه گویند. شبیه به کرفس و اندک از آن بزرگتر. و صاحب تحفه گفته که در مازندران آن ...
-
میرک محله
لغتنامه دهخدا
میرک محله .[ رَ م َ ح َل ْ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیارستاق بخش رودسر شهرستان لاهیجان ، واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری رودسر با 280 تن جمعیت . آب آن از نهر پل رود و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
امانت خان میرک
لغتنامه دهخدا
امانت خان میرک . [ اَ ن َ ن ِ رَ ] (اِخ ) معین الدین احمد خوافی یا احمدخان از اشراف ودانشمندان خراسان بود و در زمان شاه عالمگیر به هندوستان رفت و مورد احترام واقع گردید و در سال 1095 هَ . ق . در اورنگ آباد درگذشت . کتابی بنام شریعة الاسلام و دیوان شع...