میرک . [ رَ ] (اِ مصغر) میر کوچک . امیر کوچک . فرمانروایی که زیردست فرماندهی دیگر است . || نام و لقبی از نامها و القاب ایرانی . لقب گونه ای بوده است . (یادداشت مؤلف ). و ظاهراً «ک » در آخر میر نشانه ٔ تحبیب و یا تفخیم است : امیر خراسان حاجبی را فرمان داد که رو میرکان سنجری را گوی [ یعنی طاهر حمدوی و محمد حمدون نبیره ٔ مرزبان را ] تا گوی زنند. (تاریخ سیستان ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.