کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکرمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکرمت
لغتنامه دهخدا
مکرمت . [ م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) بزرگی و نوازش . (غیاث ). بزرگی و جوانمردی و مردمی و نوازش . (ناظم الاطباء). بزرگواری . مردمی . جوانمردی . کرم . کرامت . نواخت . مکرمة. ج ،مکارم . (ازیادداشت به خط مرحوم دهخدا) : بخل ، ضحاک و من فریدونم مکرمت ملک و...
-
واژههای مشابه
-
مکرمت ستای
لغتنامه دهخدا
مکرمت ستای . [ م َ رُ م َ س ِ ] (نف مرکب ) ستاینده ٔ مکرمت . ستایش کننده ٔ جوانمردی و بزرگواری : کعبه عبادت ستای من شد از ایرادید مرا مکرمت ستای صفاهان .خاقانی .
-
واژههای همآوا
-
مکرمة
لغتنامه دهخدا
مکرمة. [ م ُ رَ م َ ] (ع ص ) زن جوان بامروت و مردمی . (از منتهی الارب ). || جوانمردبامروت و مردمی ، والتاء للمبالغة. (ناظم الاطباء).
-
مکرمة
لغتنامه دهخدا
مکرمة. [ م ُ ک َرْ رَ م َ ] (ع ص ) مؤنث مکرم . (ناظم الاطباء).تأنیث مکرم . گرامی داشته . بزرگوار : ارواح مکرمة. مکةالمکرمة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). فی صحف مکرمة. (قرآن 13/80). و رجوع به مکرمه شود.- مکرمةالمشرقین ؛ گرامی داشته ٔ شرق و غرب . عز...
-
مکرمة
لغتنامه دهخدا
مکرمة.[ م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) نواخت . (دهار). بزرگی و جوانمردی و مردمی . ج ، مکارم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوانمردی و بزرگی . (آنندراج ). || سبب کرم و کرامت . (ناظم الاطباء). فعل الخیر مکرمة؛ ای سبب للکرم او التکریم . (از اقرب الموارد)....
-
جستوجو در متن
-
ذوالمکارم
لغتنامه دهخدا
ذوالمکارم . [ ذُل ْ م َ رِ ] (ع ص مرکب ) خداوند مکرمت ها.
-
مأثرة
لغتنامه دهخدا
مأثرة. [ م َءْ ث َ رَ / م َءْ ث ُ رَ ] (ع اِ) کردار نیکو. (دهار). بزرگواری موروثی که زبانزد مردم باشد. ج ، مآثر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مکرمت موروثی . ج ، مآثر. (از اقرب الموارد). مفخرت . مکرمت . بزرگواری . شرف . (یادداشت به خط مر...
-
مکرمه
لغتنامه دهخدا
مکرمه . [م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) مکرمة. مکرمت : به وقت مکرمه بحر کفش چو موج زدی حباب وار بدی هفت گنبد خضرا. خاقانی (چ عبدالرسولی ص 10).و رجوع به مکرمت و مکرمة شود.
-
نوازندگی
لغتنامه دهخدا
نوازندگی . [ ن َ زَ دَ / دِ ] (حامص ) نواختن ساز. (ناظم الاطباء). عمل نوازنده ٔ آلات موسیقی . || خوشامدگوئی . مهربانی . (ناظم الاطباء). نوازشگری . مکرمت . ملاطفت : به ساز جهان برد سازندگی نوائی نزد جز نوازندگی .نظامی .
-
عدل ورزیدن
لغتنامه دهخدا
عدل ورزیدن . [ ع َ وَ دَ ] (مص مرکب ) عدالت کردن . دادگری کردن : همه عدل ورز و همه مکرمت کن همه مال بخش و همه مَحمدت خر.ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 168).
-
حشاشة
لغتنامه دهخدا
حشاشة. [ ح ُ ش َ ] (ع اِ) باقی جان . (دهار) (مهذب الاسماء). رمق . (السامی فی الاسامی ). بقیه ٔ روح در جسد. نفس آخر. باقی جان در مریض و جریح . بقیه ٔ جان که در دم مردن مانده باشد. حشاش . ج ، حشاشات : جان او که حشاشه ٔ مکرمت بوده بر باد دادند. (ترجمه ٔ...
-
مسعاة
لغتنامه دهخدا
مسعاة. [م َ ] (ع اِ) بزرگی و بلندی . (منتهی الارب ). مکرمت . (اقرب الموارد). || نهایت مرد در انواع مجدو شرف . (منتهی الارب ). معلاة در انواع مجد. (از اقرب الموارد). ج ، مساعی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).