مکرمة.[ م َ رُ م َ ] (ع اِمص ، اِ) نواخت . (دهار). بزرگی و جوانمردی و مردمی . ج ، مکارم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوانمردی و بزرگی . (آنندراج ). || سبب کرم و کرامت . (ناظم الاطباء). فعل الخیر مکرمة؛ ای سبب للکرم او التکریم . (از اقرب الموارد). || (ص ) ارض مکرمة؛ زمینی بسیارنبات . (مهذب الاسماء).ارض مکرمة؛ زمین نیکو که شایسته ٔ روییدن باشد. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ارض مکرمة للنبات ؛ ای کریمةطیبة . (اقرب الموارد). || رجل مکرمة؛ مردی خیر. (مهذب الاسماء). مرد کریم . (از اقرب الموارد). و رجوع به مَکرُم شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.