کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مکاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مکاس
لغتنامه دهخدا
مکاس . [ م َ ] (ع اِ) (از «ک وس ») جای حلقه شدن مار. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مکاس
لغتنامه دهخدا
مکاس . [ م َک ْ کا ] (ع ص ) باژستان . (مهذب الاسماء). آنکه مالی به عنوان باج ستاند. ماکس . (از اقرب الموارد). باژبان . (زمخشری ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). باج گیر. خراج گیر. باج دار. گمرکچی . عشار. راهدار. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مُک...
-
مکاس
لغتنامه دهخدا
مکاس . [ م ِ ] (ع مص ) کم کردن در ثمن . (منتهی الارب ). بخیلی کردن در بیع با کسی و پایین آوردن قیمت و کم کردن آن و گویند مکاس مغالبه بین خریدار و فروشنده است و این چنان است که صاحب کالا از خریدار قیمتی بخواهد و او پیوسته به وی مراجعه کند و اندک اندک ...
-
مکاس
لغتنامه دهخدا
مکاس . [ م ُ ] (اِ) نهایت تأکید و مبالغه کردن را گویند در کاری و معامله ای و طلبی که پیش کسی باشد و آن را به عربی استقصا خوانند. (برهان ). نهایت تأکید و مبالغه در کاری و ابرام و تقاضا. (ناظم الاطباء). در فرهنگ انجمن آرای ناصری نوشته که مکاس و مکیس ...
-
جستوجو در متن
-
باربان
لغتنامه دهخدا
باربان . (اِ مرکب ) عشار. مکاس . (زمخشری ). راه دار. گمرکچی .
-
کد و کاش
لغتنامه دهخدا
کد و کاش . [ ک َ دُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) چک و چانه . مِکاس . مُماکَسَه . (یادداشت مؤلف ).
-
ماکس
لغتنامه دهخدا
ماکس . [ ک ِ ] (ع ص ) ده یک گیرنده . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مالیات گیرنده . مَکّاس . (از اقرب الموارد).
-
باژستان
لغتنامه دهخدا
باژستان . [س ِ ] (نف مرکب ) باج ستاننده . (ناظم الاطباء). باجگیر.(آنندراج ) (ناظم الاطباء). مَکّاس . (مهذب الاسماء).
-
مماکسة
لغتنامه دهخدا
مماکسة. [ م ُ ک َ س َ ] (ع مص ) با کسی بچیزی بخیلی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || تشویش کردن در بیع و کم کردن در ثمن .(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). با کسی در چیزی مِکاس کردن . (تاج المصادر بیهقی ). با کسی مکاس کردن . مکاس . (مصادر ز...
-
گمرکچی
لغتنامه دهخدا
گمرکچی . [ گ ُ رُ ] (اِ مرکب ) بازگیر. باج گیر. باربان . راه دار. مکاس . عشار. کسی که در گمرک کار میکند.کسی که متصدی امور گمرک است . و رجوع به گمرک شود.
-
باجگیر
لغتنامه دهخدا
باجگیر. (نف مرکب ) گیرنده ٔ باج و خراج . باژبان . عشار. زباب . مکّاس . گمرکچی . ساعی . باجدار. (آنندراج ). رجوع به قاموس کتاب مقدس ذیل باجگیر شود.
-
بشوش
لغتنامه دهخدا
بشوش . [ ب ِ ] (ص ) فریب دهنده در تجارت و سوداگری . (ناظم الاطباء). مکاس کردن در بیع؛ ای تأخیرکردن و فروختن تا بها زیاده شود. (مؤید الفضلاء).
-
استیام
لغتنامه دهخدا
استیام . [ اِ ] (ع مص ) بها کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). در بیع مکاس کردن . (زوزنی ). و متعدی به علی و باء شود. یقال : استام علیها و بها. (منتهی الارب ). || بها پرسیدن . (منتهی الارب ).
-
مکیس
لغتنامه دهخدا
مکیس . [ م ُ / م َ ] (از ع ، اِمص ) مبالغه و دقت در معامله کردن لیکن بدین معنی عربی است . مکاس . (فرهنگ رشیدی ). به معنی مکاس است که نهایت مبالغه کردن در کاری و معامله ای و طلبی باشد که پیش کسی است . (برهان ). اماله ٔ مکاس . در معامله نهایت طلبی کردن...