مکیس . [ م ُ / م َ ] (از ع ، اِمص ) مبالغه و دقت در معامله کردن لیکن بدین معنی عربی است . مکاس . (فرهنگ رشیدی ). به معنی مکاس است که نهایت مبالغه کردن در کاری و معامله ای و طلبی باشد که پیش کسی است . (برهان ). اماله ٔ مکاس . در معامله نهایت طلبی کردن و تنگی گرفتن در بیع. (غیاث ) (آنندراج ). تأکید و مبالغه در کار و ابرام و تقاضا.(ناظم الاطباء) : هامان مکیس همی کرد و او همی فزود تا خروار خربزه همه بستد. (تاریخ بلعمی ).
نشانه نهادند بر اسپریس
سیاوش نکرد ایچ با کس مکیس .
در آن آرزوگاه فرخاردیس
نکرد آرزو با معامل مکیس .
ور مکیس افزودیی من زاهتمام
دامنی زر کردمی از غیر وام .
زین دکان با مکیسان برتر آ
تا دکان فضل اﷲ اشتری .
گنج نهان دو کون پیش رخش یک جو است
بهر لکیسی دلا سرد بود این مکیس .
خوش آمد ترا از گدایان مکیس .
|| بعضی به معنی نقصان و کمی نوشته اند. (غیاث ) (آنندراج ). || صاحب مؤید نوشته که مکیس به معنی مرد باوقار و در اصل این لفظ به ثاء مثلثه بود و فارسیان به سین مهمله می نگارند. (غیاث ) (از آنندراج ). و رجوع به مکیث شود.