کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَّقْبُوضَةٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مقبوضه
لغتنامه دهخدا
مقبوضه . [ م َ ض َ ] (اِخ ) در بیت زیر اشاره به شِعْرای شامی است که در فراق شِعْرای یمانی از بس گریست که کور شد : مبسوطه به یک چراغ زنده مقبوضه دو چشم زاغ کنده . (لیلی و مجنون چ وحید ص 177).و رجوع به همین کتاب ص 177 حاشیه ٔ شماره ٔ 4 شود.
-
مقبوضة
لغتنامه دهخدا
مقبوضة. [ م َ ض َ ] (ع ص ) تأنیث مقبوض . و رجوع به مقبوض شود.
-
ذراع مقبوضة
لغتنامه دهخدا
ذراع مقبوضة. [ ذِ ع ِ م َ ض َ ] (اِخ ) رجوع به ذراع شود.
-
واژههای همآوا
-
مقبوضة
لغتنامه دهخدا
مقبوضة. [ م َ ض َ ] (ع ص ) تأنیث مقبوض . و رجوع به مقبوض شود.
-
جستوجو در متن
-
ذراع الاسد المقبوضة
لغتنامه دهخدا
ذراع الاسد المقبوضة. [ ذِ عُل ْ اَ س َ دِل ْ م َ ض َ ] (اِخ ) ذراع مقبوضة. رجوع به ذراع شود.
-
مبسوطه
لغتنامه دهخدا
مبسوطه . [ م َ طَ ] (ع ص ) فراخ و فراخی کرده شده . || چیز غیرمرکب . (غیاث ) (آنندراج ). || (اِخ ) شِعْرای یمانی : شعری به سیاقت یمانی بی شعر به آستین فشانی مبسوطه به یک چراغ زنده مقبوضه دو چشم زاغ کنده .(لیلی و مجنون چ وحید ص 177).
-
ذراع
لغتنامه دهخدا
ذراع . [ ذِ ] (اِخ ) یا ذراع مبسوطه ٔ اسد. منزل هفتم از منازل قمر؛ ای بازوی شیر، نزدیک تازیان . (التفهیم ابوریحان بیرونی ). و آن رقیب بلده است . واز رباطات سیم است . و آن مجموع دو ستاره است بفاصله نیزه ای از یکدیگر بر دو سر توأمین یعنی بر دو سر دو پ...
-
غمیصاء
لغتنامه دهخدا
غمیصاء. [ غ ُ م َ ] (اِخ ) یکی از دو ستاره ٔ شعری ، و آن را غَموص نیز نامند و من احادیثهم : ان الشعری العبور قطعت المجرة فسمیت عبوراً، و بکت الاخری علی اثرها حتی غمصت فسمیت غمیصاء. (منتهی الارب ). نام دیگر شِعرای شامی است و آن کوکبی است روشن از قدر ا...
-
مرزم
لغتنامه دهخدا
مرزم . [ م ِ زَ ] (اِخ ) ناجد. نام ستاره ای است بر دوش چپ جبار. نام دیگر شعری است . (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). نام سه ستاره است یکی در ذراع و دومی در شعرای شامی و سومی در شعرای یمانی . (ناظم الاطباء) : و هر دو ستاره سگ پیشین را ذراع مقبوضه خوانند، ...
-
هنعة
لغتنامه دهخدا
هنعة. [ هََ ع َ ](ع اِ) داغ بن گردن شتر. (منتهی الارب ). داغی در بن گردن . (از اقرب الموارد). || (اِخ ) (اصطلاح ستاره شناسی ) یکی از منازل ماه از برج جوزا و آن پنج ستاره است صف کشیده بر منکب چپ جوزا و یا دو ستاره ٔسپید با هم نزدیک در کهکشان میان جوزا...