کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُقَرَّبِينَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مقربین
لغتنامه دهخدا
مقربین . [ م ُرْ رَ ] (ع ص ،اِ) ملائکه ٔ کروبین . مقربون . (ناظم الاطباء). ج ِ مقرب . فرشتگان نزدیک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خویشان و نزدیکان پادشاه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ملکین
لغتنامه دهخدا
ملکین . [ م َ ل َ ک َ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ملک . دوملک : ملکین مقربین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
پالاس
لغتنامه دهخدا
پالاس . (اِخ ) یکی از مقربین (کلود) امپراطور روم که او برای ازدواج با اگری پین کلود، مخدوم خویش را مسموم ساخت .
-
صومعه داران فلک
لغتنامه دهخدا
صومعه داران فلک . [ ص َ / صُو م َ ع َ / ع ِ ن ِ ف َ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ملائکه ٔ مقربین . (برهان ).
-
گودوی
لغتنامه دهخدا
گودوی . [ گ ُ دُی ْ ] (اِخ ) مانوئل دُ...) شاهزاده ٔ صلح . در کاستوئرا متولد شد. وی وزیر یکی از مقربین شارل چهارم اسپانیا و ملکه ماری لوئیز بود و در زمان انقلاب و در دوره ٔ سلطنت اول در امور اسپانیا نقش بزرگی به عهده داشت .
-
تئوکریتوس
لغتنامه دهخدا
تئوکریتوس . [ ت ِ ءُ ] (اِخ ) از مقربین «کاراکالا»امپراتور روم است . وی هنگامی که از طرف امپراتور مأمور سرکوبی و تنبیه ارامنه ٔ ارمنستان گردید، شکست خورد (215 م .). رجوع به ایران باستان ج 3 ص 2519 شود.
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) صفی الدین بن صالح یمنی معروف به ابن ابی الرجال . او ادیبی عالم بود و در صنعا میزیست . او راست : مطلع البدور و مجمع البحور. و خطابت و انشاء خطبه بزمان امام متوکل علی اﷲ اسماعیل بن قاسم با او بود. و از مقربین امام و ملازم حضرت ا...
-
تدلی
لغتنامه دهخدا
تدلی . [ت َ دَل ْ لی ] (ع مص ) (از «دل ی ») نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) : ثم دنی فتدلی . (قرآن 53 / 8). || فروتنی نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تواضع. (اقرب الموارد) (المنجد). || تدلل ، یعنی خرامیدن . بم...
-
عرشیان
لغتنامه دهخدا
عرشیان . [ ع َ ] (اِ مرکب ) جمع فارسی عرشی ، منسوب به عرش . کنایه از ملائکه ٔ مقربین و حاملان عرش باشد. (آنندراج ) (برهان ). روحانیان . ملائک : عرشیان بانگ و ﷲ علی الناس زنندپاسخ از خلق سمعنا و اطعنا شنوند. خاقانی .عرشیان سایه ٔ حقش داننداختران نور م...
-
ضیأپاشا
لغتنامه دهخدا
ضیأپاشا. (اِخ ) از شعرا و ادبای متأخر عثمانی . اصلش ارضرومی است و در درِ سعادت نشو و نما یافت و زبان و ادبیات شرقی و زبان فرانسه آموخت و در زمان سلطان عبدالعزیزخان روزگاری در زمره ٔ مقربین حضرت پادشاهی درآمد و در دوره ٔ پادشاه زمان سلطان عبدالحمیدخ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد معصوم (سید)بن نصیرالدین بن ابراهیم ، پدر سید علیخان صاحب تصانیف معروفه . مردی ادیب و فاضل بود. مولد او بطائف از بلاد حجاز بسال 1027 هَ .ق . و در 1055 باستدعای شاهنشاه عبداﷲبن محمد قطب شاه حیدرآباد عازم آن شهر شد و پاد...
-
آل کرت
لغتنامه دهخدا
آل کرت .[ ل ِ ک َ ] (اِخ ) طبقه ای از ملوک شرق ایران از نژاد غوریان که از 643 تا 791 هَ .ق . حکومت رانده اند و پای تخت آنان هرات بود. سرسلسله ٔ این دودمان شمس الدین محمد دخترزاده ٔ ملک رکن الدین ، و او بزمان جدّ خویش رکن الدین یکی از سران سپاه و از م...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن احمد رسمی . ابوالکمال فاضل و ادیب از مردم جزیره اقریطش [ کرت ] (اِخ ) . ولادت او بسال 1106 هَ . ق . در جزیره ٔ مزبور بود و بدانجا مقدمات علوم و عربیت و ادب آموخت و به سال 1147 هَ . ق . باسلامبول رفته به تکمیل فق...
-
باقی
لغتنامه دهخدا
باقی . (اِخ ) (عبدالباقی ) شاعری بوده است ایرانی و خوش طبع، از اولاد شاه نعمت اﷲ ولی واز مقربین شاه اسماعیل صفوی و در اواخر قرن دهم هجری در جنگهای مابین ایران و عثمانی مقتول شد. (ریحانةالادب ج 1 ص 137). اسمش میرعبدالباقی بود،... ممدوح ملاامیدی طهرانی...