کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مُسْتَبِينَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مستبین
لغتنامه دهخدا
مستبین . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استبانة. || واضح و روشن و ظاهر و آشکارا شونده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || واضح و روشن یابنده . (اقرب الموارد). رجوع به استبانة شود.
-
جستوجو در متن
-
رایع
لغتنامه دهخدا
رایع. [ ی ِ ] (ع ص ) رائع. اسم فاعل از ریشه ٔ «ریع». زیادشونده و برکت کننده . ج ، ارواع ، رُوَّع . || زیاده . (از ناظم الاطباء). فنایی است از فناهای مدینه . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). || گوالنده و خوبروی . (از ناظم الاطباء). || ترس...
-
استفهام
لغتنامه دهخدا
استفهام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فهمیدن خواستن . (منتهی الارب ). مفهوم خواستن . (تاج المصادر بیهقی ). مفهوم درخواستن . (زوزنی ). فهمیدگی چیزی خواستن . (غیاث ). دانستن خواستن . دریافتن خواستن . || مفهوم کردن . (زوزنی ). || پرسش . سؤال کردن . پرسیدن : بهر...