کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَسَّنِيَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مسنی
لغتنامه دهخدا
مسنی . [ م َ نی ی ] (ع ص ) سیراب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
راقم
لغتنامه دهخدا
راقم . [ ق ِ] (اِخ ) مردی از نسل مسنی . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
کالاماتا
لغتنامه دهخدا
کالاماتا. (اِخ ) نام بندری است در یونان ، حاکم نشین مسنی و دارای 20000 هزار تن سکنه .
-
باسا
لغتنامه دهخدا
باسا. (اِخ ) معبد مشهور یونانی در فیگالی ، نزدیک معبر مسنی که مختص آپولون اپیکوریوس بوده است .
-
مسنیة
لغتنامه دهخدا
مسنیة. [ م َ نی ی َ ] (ع ص ) تأنیث مسنی : أرض مسنیة؛ زمین سیراب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مسنوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به مسنوة شود.
-
تترتر
لغتنامه دهخدا
تترتر. [ ت َ ت َ ت ُ ] (ع مص ) تزلزل و تقلقل . (اقرب الموارد). جنبیدن و اضطرب کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تزلزل . (المنجد): الم تعلمی انی اذاالدهر مسنّی بنائبة زلّت و لم اتترتر. (اقرب الموارد).
-
جترمون
لغتنامه دهخدا
جترمون . [ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای لاویان و متعلق به سبط دان . (صحیفه ٔ یوشع 21:24). بانلم سبط مسنی میباشد (صحیفه ٔ یوشع 21:15). با اینکه دور نیست که دو قریه به این اسم مسمی بوده اند. و بلعام نیز خوانده شده است . (اول تواریخ ایام 6:70). ساکنان آنج...
-
لاکونی
لغتنامه دهخدا
لاکونی . [ ک ُ ] (اِخ ) نام ولایتی از شبه جزیره ٔ پلوپونز. این ولایت و همچنین ولایت مسنی در لشکرکشی اردشیر دوم به آسیای صغیر و لاسدمون بدست فرناباذ در بهار سال (393 ق .م .) بتلافی غارت ها و خرابیهایی که لاسدمونیها در آسیای صغیر کرده بودند غارت شد. نی...
-
مسن
لغتنامه دهخدا
مسن . [ م ِ س َ ] (از ع ، اِ) سنگی باشد سبزرنگ که کارد بدان تیز کنند. (برهان ). مِسَن ّ : مشتری ساختی از جرم زحل مسن خنجر برّان اسد. خاقانی .تیغ زبانشان نتواند برید موی گر من مِسن نسازم از این سحر نابشان . خاقانی .کیوان مسنی علاقه آویزتا آهن تیغ او ک...
-
مسن
لغتنامه دهخدا
مسن . [ م ِ س ِ ] (اِخ ) شهری است از شبه جزیره ٔ پلوپونز متعلق به یونان که مرکز مسنی می باشد. این شهر در دامنه ٔ کوه ایتوم واقع است و در قرن هفتم ق .م . بوسیله ٔ اسپارتیها اشغال و ویران گردید، اماچهارصد سال بعد دو مرتبه بوسیله ٔ اپامی نونداس از اهالی...
-
کراسه
لغتنامه دهخدا
کراسه . [ ک ُ س َ / س ِ ] (اِ) مصحف و کلام خدا را گویند. (برهان ) (آنندراج ). قرآن مجید.(ناظم الاطباء). صاحب فرهنگ انجمن آرای ناصری گوید: کراسة کتاب را گویند عموماً و قرآن مجید را خصوصاً. (از آنندراج ) : عنوان مجوس و سبحه بر وی دست جنب و کراسه در وی ...
-
ینگه
لغتنامه دهخدا
ینگه . [ ی ِ گ َ / گ ِ ] (ترکی ، اِ)زن که از خانه ٔ عروس همراه کنند تا در شبهای اول عروسی پشت حجله نشیند و حوایج برآرد. (یادداشت مؤلف ).زن مجرب و مسنی را گویند که همراه عروس از خانه ٔ پدر به خانه ٔ شوهر می رود و در ترتیب کارها و طرز برخوردهای او با ...
-
پلو پونز
لغتنامه دهخدا
پلو پونز. [ پ ِ ل ُ پ ُ ن ِ ] (اِخ ) پلوپونس . پلوپونزوس . شبه جزیره ٔ جنوبی یونان است که خود به شبه جزیره های متعدد تقسیم شده . این ناحیه را نخست بنام ساکنین قدیمی آن پلاسژیا میخواندند و بعدها بنام پلوپس معروف به پلوپونزوس یعنی جزیره ٔ پلوپس گردید. ...
-
نصب
لغتنامه دهخدا
نصب . [ ن ُ ] (ع اِ) بیماری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داء. (المنجد). نُصُب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سختی . بدی . بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بلاء. (المنجد). نُصُب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). قوله تعالی : ا...