کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَسِيحُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مسیح الدمشقی
لغتنامه دهخدا
مسیح الدمشقی . [ م َ حُدْ دِ م َ / دَ م ِ ] (اِخ ) مسیح دمشقی . طبیب ، مکنی به ابوالحسن . (ابن الندیم از یادداشت مرحوم دهخدا). طبیبی است که ابن البیطار در مفردات از او روایت آرد، از جمله در کلمات «حرمل » و «حنظل » و «اقحوان » و کتبی نیز داشته است . (...
-
مسیح دمشقی
لغتنامه دهخدا
مسیح دمشقی . [ م َ ح ِدِ م َ / دَ م ِ ] (اِخ ) رجوع به مسیح الدمشقی شود.
-
مسیح شاهی
لغتنامه دهخدا
مسیح شاهی . [ م َ ح ِ ] (اِخ ) تیره ای از قسمت چرام که یکی از اقسام چهار بنیجه ٔ ایل جاکی کوه گیلویه ٔ فارس است . رجوع به چَرام شود.
-
مسیح کاشانی
لغتنامه دهخدا
مسیح کاشانی . [م َ ح ِ ] (اِخ ) رکن الدین مسعود. رجوع به مسیح شود.
-
باد مسیح
لغتنامه دهخدا
باد مسیح . [ دِ م َ ] (اِخ ) بادمسیحا. کنایه از نفس عیسی علیه السلام است که مرده رازنده میکرد. (برهان ). کنایه از دم مسیح که اموات راحیات می بخشید. (غیاث ). کنایه از نفس عیسی علیه السلام است و آن معجزه ای بود که مرده را زنده میکرد. (هفت قلزم ). بمعنی...
-
دار مسیح
لغتنامه دهخدا
دار مسیح . [ رِ م َ ] (اِخ ) چوبی که مسیح پیامبر را بر آن مصلوب کردند. چلیپای ترسایان . رجوع به دار عیسی شود.
-
قاضی مسیح الدین
لغتنامه دهخدا
قاضی مسیح الدین . [ م َ حُدْ دی ] (اِخ ) عیسی . اصلش از بلده ٔ ساوه است و در قزوین نشو و نما یافت هم در آنجا کسب کمالات کرد. اعلم علمای عهد خود بود و در عهد سلطنت حسن بیک ترکمان نظر به حسن صوری و معنوی و قابلیت خود و شفقت خدمت پدرش خواجه شکراﷲ مستوفی...
-
جستوجو در متن
-
مسحی
لغتنامه دهخدا
مسحی . [ م َ حا ] (ع ص ،اِ) ج ِ مَسیح . (اقرب الموارد). رجوع به مسیح شود.
-
مسیحة
لغتنامه دهخدا
مسیحة. [ م ُ س َی ْ ی َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مسیح . رجوع به مسیّح شود.
-
مشیاه
لغتنامه دهخدا
مشیاه . [ م َش ْ ] (اِخ ) مسیح . نزد یهودها آخرین روحی است که خداوند در قالب انسانی خواهد دمید، پیش ازآنکه کلیه ٔ ارواح به زمین فرودبیایند مسیح به وجود نخواهد آمد. (یشتها ج 1 ص 590). و رجوع به مسیح شود.
-
مسیحی
لغتنامه دهخدا
مسیحی . [ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به مسیح . منسوب و متعلق به حضرت عیسی (ع ). (ناظم الاطباء). کسی که دارای دین حضرت عیسی باشد. (ناظم الاطباء). آن که بر دین عیسی مسیح باشد. کسی که اقرار به دین مسیح دارد. (از قاموس کتاب مقدس ). منسوب به مسیح نصرانی . (فره...
-
یونا
لغتنامه دهخدا
یونا. (اِخ ) زوجه ٔ خوزی وکیل هیرودیس انتیپاس ، از جمله کسانی بود که مسیح را خادم بود و حنوط از برای دفن مسیح آورد. (قاموس کتاب مقدس ).
-
مخلص
لغتنامه دهخدا
مخلص .[ م ُ خ َل ْ ل ِ ] (اِخ ) لقب حضرت مسیح (ع ). (از اقرب الموارد) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به مسیح شود.
-
ژائیر
لغتنامه دهخدا
ژائیر. (اِخ ) همان یائیر است (به معنی کسی که خداوند او را منور کرده ). رجوع به یائیر شود. نام مردی یهودی از اهل کفرنااوم که رئیس مجمع یهودی و کنیسه ٔ آن شهر بود و از مسیح طلب شفای دختر خود را که مشرف به موت بود کرد. در وقت رسیدن مسیح به خانه ٔ وی آن ...
-
لاوی
لغتنامه دهخدا
لاوی . (اِخ ) نام دو نفر از اجداد عیسی مسیح . (قاموس کتاب مقدس ).