کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مَرْضِيّاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مرضی
لغتنامه دهخدا
مرضی . [ م َ ضی ی ] (ع ص ) مرضو. (منتهی الارب ). || خوش و پسندیده . (منتهی الارب ). مختار. (یادداشت مرحوم دهخدا). آنکه یا آنچه مورد پسند باشد. مورد رضایت . خشنود و قانع شده . مقبول و مطبوع و خوش آیند. لایق ستایش و موافق میل و پذیرا. (ناظم الاطباء) : ...
-
حجت
لغتنامه دهخدا
حجت . [ ح ُج ْ ج َ ] (ع اِ) یکی از دوازده مبلغ باطنیان هر امام ، و آن رتبتی است فوق داعی و دون داعی مأذون ، و حجت خراسان لقب ناصرخسرو شاعر است : حجت و برهان مجوی جز که ز حجت چون عدوی حجتی و داعی و مأذون . ناصرخسرو.و حجت درجه ٔ چهارم است از درجات هف...
-
خارق
لغتنامه دهخدا
خارق . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از خَرق . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد) (تاج العروس ). رجوع به خرق شود. ازهم درنده و پاره کننده و مجازاً بمعنی کرامت چرا که آن نیز عادت را پاره می کند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). شکافنده : نخواست...