کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موکل
لغتنامه دهخدا
موکل . [ م ُ وَک ْ ک َ ] (ع ص )وکیل گردانیده شده و گماشته شده بر چیزی و کسی که کاری را به وی گذاشته باشند. (ناظم الاطباء). شخصی که کارو بار به او سپرده شده باشد. (از غیاث ) (آنندراج ). کسی که کار و بار به وی سپرده باشند و گماشته و وکیل . || محافظ و ن...
-
موکل
لغتنامه دهخدا
موکل . [ م ُ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) وکیل گرداننده و کسی را بر چیزی گمارنده و کار را به کسی گمارنده . (ناظم الاطباء). سپارنده ٔ کار به دیگری . (غیاث ) (آنندراج ). || (اصطلاح قضایی ) آنکه کسی را برای دفاع از حقوق در محاکم اداری و قضایی ، و یا برای اخذ مال ...
-
واژههای مشابه
-
مؤکل
لغتنامه دهخدا
مؤکل . [ م ُءْ ک َ ] (ع ص ) خوراک داده شده و مرزوق . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخت مند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
مؤکل
لغتنامه دهخدا
مؤکل . [ م ُءْ ک ِ ] (ع ص ) آنکه چیزی دهد کسی را برای خوردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه چیزی به کسی جهت خوردن می دهد، و از آن است : لعن اﷲ آکل الربا و مؤکله ؛ خدا لعنت کند خورنده و خوراننده ٔ ربا را. (از ناظم الاطباء). || آنکه سخن چینی میکند ...
-
جستوجو در متن
-
لاکزیس
لغتنامه دهخدا
لاکزیس . [ ک ِ ] (اِخ ) یکی از سه «پارک » موکل بر مقدرات .
-
عریبة
لغتنامه دهخدا
عریبة. [ ع ُ ب َ ] (ع اِ) نام قومی که موکل راه هستند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).
-
سفد
لغتنامه دهخدا
سفد. [ س ِ ف َ ] (اِ) نام فرشته ای که موکل زمین است . (برهان ) (آنندراج ).
-
فرخزاد
لغتنامه دهخدا
فرخزاد. [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) فرشته ای است موکل به زمین . (برهان ).
-
زهیراب
لغتنامه دهخدا
زهیراب . [ زَ ] (اِخ ) نام فرشته ای که موکل بر زمین است . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
حق الوکالة
لغتنامه دهخدا
حق الوکالة. [ ح َق ْ قُل ْ وَ ل َ ] (ع اِ مرکب ) اجرت و مزد که در مقابل کار وکیل ، موکل او بدو دهد و مبلغ آن تابع قرارداد موکل و وکیل است و در صورت عدم قرارداد حق متعارف مناط است .
-
الف
لغتنامه دهخدا
الف . [ اِ] (اِخ ) در روایات اساطیری اسکاندیناو قدیم نام رب النوعهای هوا و آتش و زمین و جز آن بود. الفهای نور موکل خیر و الفهای ظلمت موکل شر بودند. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 شود.
-
بانو
لغتنامه دهخدا
بانو. (اِخ ) اختصاصاً لقب فرشته ٔ موکل آب ، اناهیدبوده است . (از یشتهای پورداود، مقدمه ٔ ناهیدیشت ).
-
بهرزام
لغتنامه دهخدا
بهرزام . [ ب َ هََ ] (اِخ ) نام فرشته ای موکل بر سنگهای قیمتی و جواهرات . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).