کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موضعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موضعة
لغتنامه دهخدا
موضعة. [ ض ِ ع َ ] (ع ص ) ماده شتری که در کنار آب گیاه ترش می چرد و پیوسته بر آن است :ابل موضعة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). موضع.
-
موضعة
لغتنامه دهخدا
موضعة. [ م َ ض ِ ع َ ] (ع اِمص ) مهر و دوستی و محبت ، گویند: فی قلبه موضعة و موقعة. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
موضع
لغتنامه دهخدا
موضع. [ ض ِ] (ع ص ) شتری که در کنار آب گیاه ترش می چرد: بعیر موضع. (از ناظم الاطباء). موضعة. رجوع به موضعة شود.
-
کمع
لغتنامه دهخدا
کمع. [ ک ِ ] (ع مص ) همخوابه . || زمین هموار پست میانه برآمده اطراف . || زمین پست مغاک پا سپرده . || قبا. || کرانه ٔ وادی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || محل و جای باش ، و گویند فلان فی کمعه ؛ ای فی بیته و موضعه . (من...
-
تجاذب
لغتنامه دهخدا
تجاذب . [ ت َ ذُ ] (ع مص ) از یکدیگر درکشیدن . (زوزنی ). کشیده شدن و برگردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || با هم کشیدن و تنازع نمودن . (منتهی الارب ). تنازع . (اقرب الموارد). تجاذب الرجلان الشی ٔ حولاه ُ عن موضعه و تنازعا فیه . (قطر...
-
اسوات
لغتنامه دهخدا
اسوات . [ اِس ْ ] (اِخ ) سانسکریت : اسواتی ): و نصدّق ایضاً براهمهر فی مکث بنات نعش فی کل ّ منزل ستمائة سنة فیکون موضعه لسنتنا فی المیزان ست ّ درجات و سبععشرة دقیقة، و ذلک فی منزل اسوات عشر درج و ثمان و ثلثین دقیقة. (تحقیق ماللهند بیرونی ص 196).
-
حجر مغناطیس اللحم
لغتنامه دهخدا
حجر مغناطیس اللحم . [ ح َ ج َ رِ م ِ سِل ْ ل َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دمشقی گوید: قال ارسطو ان هذا الحجر یکون فی البحر من صنفین : حیوانی و معدنی . الحیوانی یعرف بارنب البحرو هو حجر اذا القی علیه شی ٔ من حیوان لیس علیه شعر لصق به فلم یقلع دون ان ی...
-
حجرالمریمی
لغتنامه دهخدا
حجرالمریمی . [ ح َ ج َ رُل ْ م َرْ ی َ ] (ع اِ مرکب ) بیرونی در کتاب الجماهر (چ حیدرآباد دکن ص 269) درذیل ذکر ما عرف موضعه من معادن الیمن گوید: و فی سعوان معدن ذهب و معادن حجارة منها الحجر المریمی . و در همان کتاب در ص 207 گوید و یقال ان الحوّائین یع...
-
انهضام
لغتنامه دهخدا
انهضام . [ اِ هَِ ] (ع مص ) گواریدن و گوارد شدن . (منتهی الارب ). گوارا شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). طعام سریعالانهضام ، طعام زودگوارا در برابر بطی ٔ الانهضام . (آنندراج ). طعام زودگذرنده و گوارا. (ناظم الاطباء). گوارنده شدن . (تاج...
-
نیف
لغتنامه دهخدا
نیف . [ ن َی ْ ی ِ / ن َ ] (ع اِ) زیادة. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). فضل . (منتهی الارب ) (متن اللغة). || افزونی و زیادت چیزی . یقال : عشرة و نیف . و هرچه بر عقد افزایند آن رانیف گویند چندانکه به عقد ثانی رسد. (از منتهی الارب ). از یک ...
-
هید
لغتنامه دهخدا
هید. [ هََ ] (ع ص ) مضطرب . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). پریشان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) جنبش . || زجری است مر شتر را. هاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || هید حالک ؛ چسان است حال تو. (منتهی الارب ). || ایام هید؛ روزهای ...
-
ازاحة
لغتنامه دهخدا
ازاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِزاحَت . دور گردانیدن . (زوزنی ). دور گردانیدن از جای . (منتهی الارب ). دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِزاخَة: ازاح الشی ٔ؛ ازاغه من موضعه و نحاه . (تاج العروس ). || زایل کردن . از میان برداشتن . (اقرب الموارد) : امیر اب...
-
موضع
لغتنامه دهخدا
موضع. [ م َ ض ِ ] (ع اِ) جای گذاشتن و نهادن . (ناظم الاطباء). جای نهادن چیزی . (غیاث ) (آنندراج ). جای نهادن . نهادن گاه . ج ، مواضع. (یادداشت مؤلف ). || جای . (منتهی الارب ). به معنی مطلق جاست . (از غیاث ) (آنندراج ). نزد حکما مرادف است با لفظ مکان...
-
عود
لغتنامه دهخدا
عود. [ ع َ ] (ع ص ، اِ) کلانسال از شتر و گوسپند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سالخورده از شتر و گوسفند، و آن در صورتی است که از نظر سن از «بازل » و «مخلف » گذشته باشد. (از اقرب الموارد). هرگاه سن شتر از «مخلف » درگذرد وی را عود گویند. (از صبح الاعشی ج ...