کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
موشحات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
موشحات
لغتنامه دهخدا
موشحات . [ م ُ وَش ْ ش َ ] (ع ص ، اِ) (اصطلاح بدیعی ) ج ِ موشحة. (یادداشت مؤلف ). || اشعار موشح . (ناظم الاطباء). رجوع به موشح شود.
-
جستوجو در متن
-
علی رشیدی
لغتنامه دهخدا
علی رشیدی . [ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ ) ابن عنتر رشیدی مصری . ادیب و شاعر بود و به سال 1195 هَ . ق . در ثغر درگذشت . او راست : موشحات و مقاطیع و دیوان شعر. (از معجم المؤلفین بنقل از عجائب الاثار جبرتی ج 1 ص 68. هدیةالعارفین بغدادی ج 1 ص 770).
-
بطرس
لغتنامه دهخدا
بطرس . [ ب ُ رُ ] (اِخ ) کَرامَه (معلم ) (1774-1851م .). بطرس بن ابراهیم کرامه از اعیان حمص بود. وی مدتی در عکا و دیر زمانی در لبنان بسر برد. شعر میگفت و بزبان ترکی نیز آشنا بود در لبنان در نزد امیر بشیر شهابی تقرب داشت و امور دبیری وی را برعهده گرفت...
-
یوسف
لغتنامه دهخدا
یوسف . [ س ُ ] (اِخ ) ابن خلیل بن محمد منیر حلبی ، معروف به قارِقلی . متصوف و شاعر و در فقه و موسیقی عالم بود. به سبب تدریس در مدرسه ٔ قارلق حلب بدانجا منسوب گشت . منظومه هایی درباره ٔ موسیقی و آهنگها و فقه مذاهب اربعه و اسماء حسنی دارد. دیوان او شام...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عبدالرحمان بن بقی اندلسی قرطبی ، مکنی به ابوبکر و معروف به ابن بقی ، از شاعران نامدارقرطبة و در موشحات نغز و بلند معروف بود. او بیشتر سرزمین اندلس را در طلب روزی گشت و به سال 540 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ). و ...
-
غصن
لغتنامه دهخدا
غصن . [ غ ُ ] (ع اِ) شاخ درخت که بر شاخ دیگر برآید، یا عام است . (منتهی الارب ). شاخه . شاخ درخت . (غیاث اللغات ) (دهار). شاخه هایی که از ساق درخت برآیند نازک باشند یا درشت . ج ، غُصون ، اَغصان ، غِصَنَه . (از اقرب الموارد). شاخ از شجر و گیاه ساق دار...
-
ابن قزمان
لغتنامه دهخدا
ابن قزمان . [ اِ ن ُ ق ُ ] (اِخ ) ابوبکرمحمد وزیربن عبدالملک بن قزمان ، یا ابوبکربن عیسی بن عبدالملک بن قزمان مغربی قرطبی . در جوانی بخدمت متوکل آخرین فرمانروا از بنی افطس در بطلیوس پیوست و سفرهای چند در اندلس کرد و شهر اشبیلیه و غرناطه را بدید و در ...
-
قانصوه غوری
لغتنامه دهخدا
قانصوه غوری . [ غ َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ ظاهری (850 - 922هَ . ق . = 1446 - 1516 م .) (منسوب به ظاهر خوشقدم )،اشرفی (منسوب به اشرف قایتبای )، غوری (منسوب به طبقه ٔ غور). بیست و سومین از ممالیک برجی است (906 - 922 هَ . ق .) و آن دسته ای هستند که در مصر ق...
-
اشرف
لغتنامه دهخدا
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) قایتبای (1410 - 1496 م .) که در مصر (1468 - 1496 م .) پادشاهی کرد. وی از ممالیک برجی چرکسی بود. با رعیت سیاست مدبرانه ای داشت و باترکهای اناطولی با حسن سیاست رفتار میکرد. (از اعلام المنجد). و صاحب اسماء المؤلفین کتب ذیل را از...
-
اسیر
لغتنامه دهخدا
اسیر. [ اَ ] (اِخ ) یوسف بن عبدالقادر حسینی صیادی شافعی (شیخ ). مولد وی صیدا بسال 1230 هَ . ق . است . او در کنف حمایت پدر خویش نشأت یافت و چون بسن هفده رسید، به دمشق رفت و مدتی در مدرسه ٔ مرادیه اقامت کرد و از علمای آن شهر علم آموخت . سپس بدیار مصر ...