کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورچال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مورچال
لغتنامه دهخدا
مورچال . (اِ) گودالی که در محاصره ٔ قلعه در اطراف آن کنند. مورچل . (ناظم الاطباء). گودالی را گویند که به جهت گرفتن قلعه در اطراف آن کنند. (برهان ). آلنگ . مورچل . (یادداشت مؤلف ). مورچال چنان است که چون سپاهی خواهند قلعه رابگیرند نقبی کنند به جانب ق...
-
جستوجو در متن
-
موریچال
لغتنامه دهخدا
موریچال . (اِ مرکب ) به معنی مورچال است . (از انجمن آرا). رجوع به مورچال و مورچل شود.
-
سلامت کوچه
لغتنامه دهخدا
سلامت کوچه . [ س َ م َ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) استحکامات لشکری و جنگی . (ناظم الاطباء). مورچال . (آنندراج ).
-
مورچل
لغتنامه دهخدا
مورچل . [ چ َ ] (اِ)مورچال . (ناظم الاطباء) (غیاث ) (آنندراج ). گودالی که در محاصره ٔ قلعه در گرداگرد آن کنند. سنگر. (یادداشت مؤلف ) : طرفین به ساختن مورچل که عبارت از سنگر است پرداخته . (مجمل التواریخ گلستانه ). بنای محاصره را گذاشتند و به ... پیش ...
-
مورجل
لغتنامه دهخدا
مورجل . [ ج َ] (اِ) مورچل . مورچال : هریک از سرداران سیبه ٔ خود را پیش برده مورجلها و حفره ها و نقوب و ثقب به پایان بردند. (روضةالصفا). رجوع به مورچل شود.
-
آلنگ
لغتنامه دهخدا
آلنگ . [ ل َ ] (اِ) مورچال . گوی که در اطراف قلعه ، گاه محاصره و تسخیر آن حفر کنند. || دیواری که برای حفظ سپاه کشند. سنگر. || حاجز و حوالی که سازند حفظ قلعه را. || جمعی از سپاهی که در اطراف قلعه برای تسخیر آن جابجای گمارند. || جمعی از مردم که در درون...
-
النگ
لغتنامه دهخدا
النگ . [ اَ ل َ ] (اِ) همان آلنگ یعنی مورچال است . (فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا). دیوار قلعه گیری . (غیاث اللغات ). پناه و دیواری باشد که برای گرفتن قلعه و محافظت خودسازند. (برهان قاطع) (هفت قلزم ). دیواری که بر روی رزمگه برای حفظ لشکر کشند و آنرا مو...
-
طاوس وار رفتن
لغتنامه دهخدا
طاوس وار رفتن . [ وو رَ ت َ ] (مص مرکب ) نوعی از ورزش کشتی گیران که واژگونه شده خود را مثل طاوس رقصان کنند، و آن رادر عرف هند، مورچال خوانند. (آنندراج ) : چتر طاوسی نصیب مرد کشتی گیر نیست گر رود در وقت ورزش صد قدم طاوس وار. ملاطغرا.بس که عالم گشته سر...
-
ناصر
لغتنامه دهخدا
ناصر. [ ص ِ ] (اِخ ) از پارسی گویان قرن اخیر است . مؤلف صبح گلشن آرد: «مولوی محمد ناصر از مردم رامجرد افغانان بوده و مشق سخن از مولوی غلام جیلانی رفعت رامجوری نموده ... به سال 1259 هَ . ق . درگذشته است :بر گرد رخت که خط و خال آمده است خضریست که همره...
-
چتر طاوس زدن
لغتنامه دهخدا
چتر طاوس زدن . [ چ َ رِ وو زَ دَ ] (مص مرکب ) به اصطلاح کشتی گیران ، استادن و پاها را بسوی پشت خم کردن و همین قسم رفتن است . (آنندراج ). نوعی از ورزش بود و در هندوستان این رفتار را «مورچال » گویند. (آنندراج ). چتر زدن : دل به سیر فلک از رشک کنی دیوان...
-
سنگر
لغتنامه دهخدا
سنگر. [ س َ گ ُ ] (اِ) سیخول که خارپشت تیرانداز باشد یعنی خارهای خود را چون تیر اندازد. (برهان ). || سَنگَر؛ سنگر. حصار. قلعه بندی . (ناظم الاطباء). || نیزه ٔ کوچک . (غیاث ). || سنگر به معنی حصار. قلعه بندی . گودالی که سربازان برای حفظ خود از گلوله ه...
-
کوچه
لغتنامه دهخدا
کوچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) محله و برزن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بعضی گویند به معنی برزن است که به عرب محله خوانند. (برهان ).محله ٔ کوچک . برزن . (فرهنگ فارسی معین ) : پس در این کوچه نیست راه شماراه اگر هست ، هست آه شما. سنائی .هفت شهر عشق را ...