کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مورد توجه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
دره مورد
لغتنامه دهخدا
دره مورد. [ دَ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغ ملک بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز. واقعدر 12هزارگزی شمال باختری باغ ملک و 6هزارگزی باخترراه اتومبیل رو هفتگل به ایذه . آب آن از چشمه و راه آن اتومبیل رو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
ده مورد
لغتنامه دهخدا
ده مورد. [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان آباده طشک بخش نی ریز شهرستان فسا. واقع در84هزارگزی شمال نی ریز. سکنه ٔ آن 695 تن . آب آن از چشمه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
مورد اسپرم
لغتنامه دهخدا
مورد اسپرم . [ اِ پ َ رَ ] (اِ مرکب )نوعی از ریحان که یک برگ آن مانند برگ مورد است . (ناظم الاطباء). آس بری است و گویند اسم پارسی اذخر است . (انجمن آرا) (آنندراج ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). نام نوعی از ریحان است که برگ آن به برگ مورد ماند و بعضی گویند مو...
-
مورد اسفرم
لغتنامه دهخدا
مورد اسفرم . [ اِ ف َ رَ ] (اِ مرکب ) مورد اسپرم . آس بری . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مورد اسپرم شود.
-
مورد افشرج
لغتنامه دهخدا
مورد افشرج . [ اَ ش ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مورد افشره . (یادداشت مؤلف ). رب الاَّس . رجوع به موردو مورد افشره و نیز رجوع به رب الاَّس ذیل (رب ) شود.
-
مورد افشره
لغتنامه دهخدا
مورد افشره . [ اَ ش ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) مورد افشرج . رب الاَّس . (تذکره ٔ ابن بیطار). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
مورد گیسو
لغتنامه دهخدا
مورد گیسو. (ص مرکب ) آن که گیسوان وی مانند مورد خوش بو باشد. (ناظم الاطباء).
-
منصور مورد
لغتنامه دهخدا
منصور مورد. [ م َ رِ م ُ وَرْ رَ ] (اِخ ) یکی از شعرای قدیم فارسی است و بیرونی در کتاب الجماهر خود (ص 81) نام او برده و این بیت را از او نقل کرده است :کجا خاک درگاهش از کیمیاست که یاقوت گردد همی زو مدر. (یادداشت مرحوم دهخدا).همان منصوربن علی منطقی را...
-
پل مورد
لغتنامه دهخدا
پل مورد. [ ] (اِخ ) (ده ...) موضعی در چهار فرسخ میانه ٔ جنوب و مشرق فهلیان است . (فارس نامه ٔ ناصری ).
-
پل مورد
لغتنامه دهخدا
پل مورد. [ ] (اِخ ) نام رودخانه ای در فارس ، آبش شیرین و گوار است . رودخانه ٔ شش پیر به آب چشمه ٔ تاسک و چشمه ٔ کِل پیوسته در پل مورد آن را رودخانه ٔ پل مورد گویند. (فارس نامه ٔ ناصری ).
-
بی مورد
لغتنامه دهخدا
بی مورد. [ م َ / مُو رِ ] (ص مرکب ) (از: بی + مورد عربی ) نه بجایگاه خود. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مورد شود.
-
چاله مورد
لغتنامه دهخدا
چاله مورد. [ ل َ م ُ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان بهنام بخش ورامین شهرستان تهران که در 8 هزارگزی خاور ورامین متصل به راه ورامین به جلیل آباد واقعشده . جلگه ای است معتدل که 55 تن سکنه دارد. آبش از قنات و محصولش غلات و صیفی و چغندر قند میباشد. شغل اهالی زرا...
-
خورد و مورد
لغتنامه دهخدا
خورد و مورد. [ خوَرْ / خُرْ دُ مُرْدْ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ریزه پاش که چیزهای کوچک باشد. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی ). خرد و مرد.
-
جستوجو در متن
-
روحی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
روحی سمرقندی . [ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) از شاعران عهد ازبکیه بود و در سرودن قطعه دست داشت . این قطعه از اوست :به پیر خرد گفتم ای راه دیده که چون بگذرم من از این پرخطر پل سویم دید از شفقت و گفت با من پس از فکر بسیار و چندین تأمل توجه توجه توجه توجه...