کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مهموز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مهموز
لغتنامه دهخدا
مهموز. [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از همزه . || همزه دار. باهمزه . صاحب همزه . نزد صرفیان لفظی است که یکی از حروف اصلی آن همزة باشد. (کشاف ). که در یکی از حروف اصلیش همزه باشداعم از اینکه به حال خود مانده باشد و یا محذوف باشد. (از تعریفات ). کلمه های م...
-
مهموز
لغتنامه دهخدا
مهموز. [ م ِ ] (ع اِ) مهماز. مهمیز. صیصة. سیخک (در پای خروس ). شوکةالدیک . مهمیز.
-
واژههای همآوا
-
محموز
لغتنامه دهخدا
محموز. [ م َ ] (ع ص ) مرد سخت سرهای انگشتان . رجل محموزالبنان . (منتهی الارب ). مرد سخت پنجه و توانا. || تیز و تند. || شراب تیز و ترش . (ناظم الاطباء). شرابی که زبان را گزد. (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
مهموزة
لغتنامه دهخدا
مهموزة. [ م َ زَ ] (ع ص ) تأنیث مهموز. رجوع به مهموز شود.
-
سباء
لغتنامه دهخدا
سباء. [ س َب ْ با ] (ع ص ) (مهموز) می فروش . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء).
-
مجایاة
لغتنامه دهخدا
مجایاة. [ م ُ ] (ع مص ) (از «ج ی ی ») موافق و مقابل شدن چیزی را، لغتی است در مهموز. (از منتهی الارب ). و رجوع به معنی دوم ماده ٔ بعد شود. || رویاروی و مواجهه و مقابل . (ناظم الاطباء).
-
منبرة
لغتنامه دهخدا
منبرة. [ م ُ ن َب ْ ب َ رَ ] (ع ص ) قصیدة منبرة؛ قصیده ٔ مهموزه . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). شعر وقصیده ٔ مهموز. (ناظم الاطباء). قصیده ٔ مهموزه ، یعنی قصیده ای که قافیت آن همزه است . (از اقرب الموارد).
-
منبورة
لغتنامه دهخدا
منبورة. [ مَم ْ رَ ] (ع ص ) قصائد منبورة؛ قصیده های مهموزه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شعر وقصیده ٔ مهموز. (ناظم الاطباء). رجوع به منبرة شود.
-
ایثاء
لغتنامه دهخدا
ایثاء. (ع مص ) خداوند مرکب شکسته شدن از ستور و کشتی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بدین معنی ناقص یایی است . (ناظم الاطباء). || کفته یا دردناک گردانیدن دست را و معیوب ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). به...
-
تحلیة
لغتنامه دهخدا
تحلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ح ل و») شیرین بکردن طعام . (تاج المصادر بیهقی ). شیرین کردن . (زوزنی )(غیاث اللغات ) (آنندراج ). شیرین گردانیدن پِسْت را و به این معنی مهموز گفتن خلاف قیاس است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر ...
-
سباء
لغتنامه دهخدا
سباء. [ س َ ] (ع مص ) (مهموز) خریدن می را جهت باز فروختن . (منتهی الارب ). || شراب خریدن و از جایی بجایی بردن . (اقرب الموارد). || بتازیانه زدن . (تاج المصادر بیهقی ص 90): سَبَاءَ فلاناً؛ تازیانه زد کسی را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || به آتش سو...
-
امساء
لغتنامه دهخدا
امساء. [ اِ ] (ع مص ) شبانگاه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).در شبانگاه شدن . (ترجمان تهذیب عادل بن علی ). داخل در مسا (شبانگاه ) شدن بخلاف اصباح . (از اقرب الموارد). || بمجاز به معنی گردیدن و اتصاف است : امسی زید ضاحکاً. (از اقرب ال...
-
بادی
لغتنامه دهخدا
بادی . (ع ص )(از «ب دو») پیدا و آشکار شونده . (از منتهی الارب ).- بادی الرأی ؛ ظاهر رای و آنانکه آنرا مهموز دانند آنرا از بدأت گیرند، و آن بمعنی اول رأی است . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). ظاهر رأی یا اول آن . (منتهی الارب ).|| برآینده بسوی با...