تحلیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) (از «ح ل و») شیرین بکردن طعام . (تاج المصادر بیهقی ). شیرین کردن . (زوزنی )(غیاث اللغات ) (آنندراج ). شیرین گردانیدن پِسْت را و به این معنی مهموز گفتن خلاف قیاس است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || چیزی بر چشم کسی شیرین کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به چشم کسی خوش نمودن چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.