کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منهزم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منهزم
لغتنامه دهخدا
منهزم . [م ُ هََ زِ ] (ع ص ) از میان جنگ گریزنده و لشکر شکست خورده . (غیاث ) (آنندراج ). شکست خورده و شکسته شده و لشکر شکست خورده و مغلوب شده و فرارکرده . (از ناظم الاطباء). شکست خورده . به هزیمت شده . گریخته . شکسته (در جنگ ). شکسته (سپاه ). (یادداش...
-
واژههای همآوا
-
منهضم
لغتنامه دهخدا
منهضم . [ م ُ هََ ض ِ ] (ع ص ) گواره شونده . (آنندراج ). زودگوار. (از منتهی الارب ). گواریده . (یادداشت مرحوم دهخدا). طعام هضم شده و به تحلیل رفته و طعام گواراشده . (ناظم الاطباء) : اول غذا تا منهضم نگردد، دیگر زن حامله تا حمل ننهد. (سندبادنامه ص 62)...
-
جستوجو در متن
-
تتیلا
لغتنامه دهخدا
تتیلا. [ ت ُ ] (اِخ ) وی از 541 تا 552 م . پادشاه «اوستروگوها» ی ایتالیا بود و بدست «نارسس » سردار ژوستینین منهزم و کشته شد.
-
کاغی
لغتنامه دهخدا
کاغی . (ع ص ) منهزم . (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شکست خورده . (ناظم الاطباء).
-
نامغلوب
لغتنامه دهخدا
نامغلوب . [ م َ ] (ص مرکب ) آنکه منهزم نشده و بر وی چیره نشده باشند. (ناظم الاطباء) شکست ناخورده . مغلوب ناشده . مقابل مغلوب . رجوع به مغلوب شود.
-
شکست دادن
لغتنامه دهخدا
شکست دادن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکستن : به دست غلامان مستش دهم به چوب شبانان شکستش دهم . نظامی .|| منهزم کردن . مغلوب کردن . هزیمت دادن . دچار شکست ساختن : هزم ، هزیمت ؛ شکست دادن لشکر دشمن را. (از یادداشت مؤلف ). منهزم کردن . (ناظم الاطباء).
-
طغاتیمور
لغتنامه دهخدا
طغاتیمور. [ طُ ت َ ] (اِخ ) از امرای غازان بوده است که در جنگ با مصر و شام منهزم شد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 156 شود.
-
تتبرگ
لغتنامه دهخدا
تتبرگ . [ ت ُ ب ِ ] (اِخ ) (جنگل ...) سلسله ٔ تپه های پردرختی در آلمان که بر جلگه های وستفالی مشرف است . لژیونهای واروس بسال نهم میلادی در آنجای منهزم گشت .
-
پا پس آوردن
لغتنامه دهخدا
پا پس آوردن . [ پ َ وَ دَ ] (مص مرکب ) ترک دادن . (رشیدی ) (برهان ). || قطع نظر کردن . واگذاشتن . || بازماندن از طلب بعجز. || منهزم شدن در رزم . (برهان ).
-
تودان
لغتنامه دهخدا
تودان . (اِخ ) از امرای مغول است که در جنگ با امیر اشرف منهزم گردید. رجوع به ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی ص 176 شود.
-
کوج کردن
لغتنامه دهخدا
کوج کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کوچ کردن . رحلت کردن . (فرهنگ فارسی معین ) : لشکر مغول نیز بدین خبر از خوف ، منهزم کوج کردند. (مسامرة الاخبار ص 104 از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به کوچ کردن شود.
-
شهاب الدین
لغتنامه دهخدا
شهاب الدین . [ ش ِ بُدْ دی ] (اِخ ) نام امیر شهاب الدین سنگان ، امیر سنگان که در برابر رکن الدین محمود شکست خورد و منهزم گردید. (تاریخ سیستان ص 410).
-
یافیع
لغتنامه دهخدا
یافیع. (اِخ ) به معنی «خوشحال » پادشاه لاخیش یکی از اموریانی که معاهده کردند که بر ضد یوشعبن نون بجنگند و در نزد بیت حورون منهزم گشته در نزد مقیده مقتول شدند. (یوشع 10:1-27) (قاموس کتاب مقدس ).