کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منهای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
منه ئی
لغتنامه دهخدا
منه ئی . [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به منس شود.
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن شاذان بن بتتی قصار، مکنّی به ابوالحسن . وی مقری بود و در یک روز چهار ختم منهای یک هشتم آن بافهماندن تلاوت می خواند. و قرائت او در محضر عده ای ازقراء بر ابی شجاع بن مقرون بوده است . وی در سال 607 هَ . ق . درگذشت . (از ...
-
فلوئور
لغتنامه دهخدا
فلوئور. [ فْلو / ف ُ ئُرْ ] (فرانسوی ، اِ) گازی است زردرنگ (19 = F) که بوسیله ٔ مواسان و دوار بصورت مایع درآمده است و بعداً آن را در ئیدرژن مایع بصورت جامد درآورده اند. وزن مخصوص آن 1/31 و در منهای 187 درجه میجوشد، و تنفس آن خطرناک است . (فرهنگ فارسی...
-
خاور میانه
لغتنامه دهخدا
خاور میانه . [ وَ رِ ن َ / ن ِ ] (اِخ ) منطقه ای است از آسیای جنوب غربی که در غرب پاکستان و هندوستان واقع شده است . معمولاً امروز خاورمیانه را به بیشتر کشورهای آسیای جنوب غربی منهای ترکیه و به اضافه ٔ هند و پاکستان و برمه و تبت و لیبی و حبشه و سومالی...
-
دررفته
لغتنامه دهخدا
دررفته . [ دَرْ، رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی (در معنی فاعلی ) از دررفتن . رفته . شده . || درآمده . بدرون رفته . || فرار کرده . || پاره شده . تغییر یافته : کف فرش در رفته است . پی و پاچین دررفته . || کسر شده . کم شده . منها شده .یک خیک روغن...
-
بستان آباد
لغتنامه دهخدا
بستان آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) یکی از بخشهای ششگانه ٔ مرکزی تبریز استان سوم آذربایجان ومحدود است : از شمال به بخش ورزقان از شهرستان اهر از جنوب به بخش سراسکند، از خاور به بخش آلان براغوش وبخش مرکزی شهرستان سراب و از باختر بشهرستان اسکو. تغییرات جوی این ب...
-
جذر
لغتنامه دهخدا
جذر. [ ج َ ] (ع اِ) بن یا بن زبان . || نره . || مقابل مد. || بن گردن . || ج ، جُذور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اصل هر چیزی . (کشاف اصطلاحات الفنون ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). و منه الحدیث : «ان الامانة نزلت فی جذر قلوب الر...
-
رادیکال
لغتنامه دهخدا
رادیکال . (فرانسوی ص ، اِ) بمعانی :ریشه ای ، اصلی ، اساسی . (فرهنگ نفیسی ). || در اصطلاح ریاضی عبارتست از ریشه ٔ عددی و علامت آن در ریاضی به این شکل aǼ n است . مثلا اگر بنویسیم aaǼ منظور آن است که عددی بدست آوریم که اگر آن را n بار در خود ضرب کنیم عد...
-
بی نهایت
لغتنامه دهخدا
بی نهایت . [ ن َ / ن ِ ی َ ] (ص مرکب )(از: بی + نهایت ) بی حد و بی پایان . (آنندراج ). چیزی که انتها نداشته باشد و گاه این کلمه را در کثرت استعمال میکنند یعنی خیلی و بسیار و زیاد. (ناظم الاطباء). بی کران . نامتناهی . بی پایان . بی انجام : بی نهایت نب...