دررفته . [ دَرْ، رَ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) نعت مفعولی (در معنی فاعلی ) از دررفتن . رفته . شده . || درآمده . بدرون رفته . || فرار کرده . || پاره شده . تغییر یافته : کف فرش در رفته است . پی و پاچین دررفته . || کسر شده . کم شده . منها شده .یک خیک روغن رَغم دررفته . (یادداشت مرحوم دهخدا). منهای . مفروق : خرج دررفته دو هزار ریال برایش باقی مانده . || در اصطلاح عامه ، شانه خالی کرده .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.