کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منقبض شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
انشناج
لغتنامه دهخدا
انشناج . [ اِ ش ِ ] (ع مص ) ترنجیده شدن پوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). منقبض شدن پوست . (از اقرب الموارد). به انجوغ شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جخشیدن
لغتنامه دهخدا
جخشیدن . [ ج َ دَ ] (مص ) چین دار شدن . درهم کشیده شدن . منقبض گشتن . پیچیده شدن و تابیده شدن و پیچ در پیچ شدن . || سخت رنج بردن و کوشش کردن در هر کاری . || چیزی را از علامت و نشان وی شناختن . || ناگهان ترسیدن و از جای جستن کره ٔ اسب . (ناظم الاطباء)...
-
انبیاش
لغتنامه دهخدا
انبیاش . [ اِم ْ ] (ع مص ) مردن و منقبض گردیدن ؛ و هو لاینباش ؛ او نمی میرد و منقبض نمی گردد. (ناظم الاطباء). هو لاینباش ؛ یعنی نمی رمد و منقبض نمیگردد. (منتهی الارب ). نمی رمد و گرفته نمی شود. (شرح قاموس ). رمیدن ، و گویند گرفته شدن . (از اقرب الموا...
-
کنبثة
لغتنامه دهخدا
کنبثة. [ کَم ْ ب َ ث َ ] (ع مص ) درترنجیدن . درشت و درترنجیده شدن و منقبض شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || بخیل گشتن . (ناظم الاطباء).
-
مراعزة
لغتنامه دهخدا
مراعزة. [ م ُ ع َ زَ ] (ع مص ) ترنجیدن و درکشیده شدن . (منتهی الارب ).منقبض شدن . (اقرب الموارد) (از متن اللغة). || عتاب کردن . (ناظم الاطباء). رجوع به مراعز شود.
-
استعراز
لغتنامه دهخدا
استعراز. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دشوار شدن . دشوار گردیدن . || درشت شدن . سخت گردیدن . سخت گشتن . منقبض و ترنجیده گشتن . (منتهی الارب ).
-
ردن
لغتنامه دهخدا
ردن . [ رَ دَ ] (ع مص ) پراگرفتن و درکشیده شدن پوست بر اندام . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). درکشیده شدن و منقبض شدن پوست . (از اقرب الموارد). ترنجیدن پوست بر اندام . چروکیدن و چروکیده شدن .
-
اعرنفاط
لغتنامه دهخدا
اعرنفاط. [ اِ رِ ] (ع مص ) گرفته و ترنجیده گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). منقبض شدن . (از اقرب الموارد).
-
تعارز
لغتنامه دهخدا
تعارز. [ ت َ رُ ] (ع مص ) منقبض و ترنجیده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
کرش
لغتنامه دهخدا
کرش . [ ک َ رَ ] (ع مص ) درترنجیدن پوست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رسیدن آتش به پوست و جمع شدن و منقبض شدن . (از اقرب الموارد). || با گروه شدن پس از تنهایی . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
شنج
لغتنامه دهخدا
شنج . [ ش َ ن َ ] (ع مص ) ترنجیده و درهم کشیده شدن پوست کسی : شنج جلده شنجاً. (از منتهی الارب ). منقبض شدن پوست و درهم کشیده شدن آن در اثر رسیدن آتش بدان یا سرمازدگی . (از اقرب الموارد).
-
بست کردن
لغتنامه دهخدا
بست کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منقبض شدن . قبض کردن . چنانکه دوا یا غذایی قابض . شدّ طبیعت . قبض شدن .- بست کردن شکم ؛ (در تداول خانگی ) یبوست سخت در معده پیدا شدن .
-
اروز
لغتنامه دهخدا
اروز. [ اُ ] (ع مص ) منقبض شدن ، چنانکه بخیلی با سؤال عطا. خود را درهم کشیدن . گرفته شدن ببخل . با هم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم شدن . (زوزنی ). || مجتمع شدن . || ثابت گردیدن . استوار شدن (تاج المصادر بیهقی )، چنانکه درخت و جز آن در زمین . ||...
-
تدخدخ
لغتنامه دهخدا
تدخدخ . [ ت َ دَ دُ ] (ع مص ) منقبض و گرفته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گرفته شدن مرد. (المنجد) (اقرب الموارد) (متن اللغه ). لغت متروک شده است . || اختلاط تاریکی شب . (متن اللغه ).
-
تکوی
لغتنامه دهخدا
تکوی . [ ت َ ک َوْ وی ] (ع مص ) در تنگ جای در آمدن و درترنجیدن و منقبض شدن در آن . || گرم شدن از گرمی اندام کسی ، یقال : تکوی بامراته ؛ اذا تدفی و اصطلی بحرارة جسدها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد).