کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منفجر شدن قبل از موقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشمه ٔ منفجر
لغتنامه دهخدا
چشمه ٔ منفجر. [ چ َ م َ ی ِ م ُ ف َ ج ] (اِخ ) یکی ازمنازل قمر است . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
طرف
لغتنامه دهخدا
طرف . [ طَ ] (ع اِ) چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). منه قوله تعالی : لایرتد الیهم طرفهم . (قرآن 43/14). و قال اﷲ تعالی : قبل ان یرتد الیک طرفک . (قرآن 40/27). و هو اسم جامع للبصر، لایثنی ولایجمع و قیل جمعه اطراف . (منتهی الارب ) : اینهمه جوها ز دریا...
-
پیش فروش
لغتنامه دهخدا
پیش فروش . [ ف ُ ] (نف مرکب ) که پیش فروشد. که قبل از موعد مقرر و تهیه شدن جنس بها ستاند. || (اِمص مرکب ) مال یا غله را قبل از مهیا شدن و حاضر بودن فروختن . فروش قبل از بدست آمدن جنس . بها ستدن پیش از تحویل مال یا غله . پیش فروشی .
-
ورف
لغتنامه دهخدا
ورف . [ وَ رَ ] (ع مص ) گسترده شدن و دراز شدن و کشیده شدن سایه . (از اقرب الموارد از لسان العرب ). رجوع به مدخل قبل شود.
-
زیافة
لغتنامه دهخدا
زیافة. [ ف َ ] (از ع ، اِمص ) ناسرگی و ناسره شدن . (آنندراج ). رجوع به ماده ٔ قبل و زیوف شود.
-
نفله شدن
لغتنامه دهخدا
نفله شدن . [ ن ِ ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، از میان بشدن . مردن . بی فایدتی تلف شدن . مردن نه برای مقصدی . (یادداشت مؤلف ). || نه به موقع خویش صرف شدن مال . بیهوده خرج شدن . به مصارف بیهوده به کار رفتن . (یادداشت مؤلف ).
-
پیش خر
لغتنامه دهخدا
پیش خر. [ خ َ ] (نف مرکب ) که پیش خرد. که قبل از فرا رسیدن موعد بخریدن متاعی پردازد. || (مص مرخم ،اِ مرکب )پیش خریدن . خریدن چیزی قبل از آنکه موعد فروش فرا رسد. پیش خرید. خریدن چیزی پیش از مهیا شدن آن چیز.
-
مضارة
لغتنامه دهخدا
مضارة. [ م ُ رَ ] (ع اِ) (از «م ض ر») مضارةاللبن ، آنچه روان باشد از شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): مضارة اللبن یا مضار اللبن ؛ آنچه که از شیر در موقع ترش شدن و صاف شدن روان گردد. (از اقرب الموارد). و رجوع به مضر شود.
-
بلاسیدن
لغتنامه دهخدا
بلاسیدن . [ ب َ دَ ] (مص ) پلاسیدن . درهم کشیده شدن و شکنج و چین گرفتن پوست میوه . افسرده شدن و خشک گردیدن . (آنندراج ). دارای سطح چین خورده و ناهموار شدن چیزهای گرد و مدور مانند هندوانه . خشک شدن و چین خوردن میوه قبل از رسیدن . (ناظم الاطباء). رجوع ...
-
امقرار
لغتنامه دهخدا
امقرار. [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بلند برآمدن رگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). باد کردن و بلند شدن رگ و آن بیشتر در موقع خشمناکی است . (از اقرب الموارد).
-
پیش رسیدن
لغتنامه دهخدا
پیش رسیدن . [ رَ / رِ دَ ] (مص مرکب ) پیش از دیگری واصل شدن . ملحق گشتن قبل از دیگری . سبقت در وصول داشتن . || از کالی برآمدن و پخته شدن میوه ای زودتر از دیگر میوه های هم صنف خود.
-
زرف
لغتنامه دهخدا
زرف . [ زَ رَ ](ع مص ) با سر شدن جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). تازه شدن زخم بعد به شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ماده قبل شود.
-
مباعدة
لغتنامه دهخدا
مباعدة. [ م ُ ع َ دَ ] (ع مص ) دور شدن و دور کردن . لازم و متعدی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دور کردن . (ترجمان القرآن ). دور شدن . (دهار). از کسی دور شدن و کسی را دور کردن . (المصادرزوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) دوری و...
-
انشخاب
لغتنامه دهخدا
انشخاب . [ اِ ش ِ ] (ع مص ) دوشیده شدن شیر. || روان شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ازاقرب الموارد). || منفجر شدن خون از رگ . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دمیدن خون . (تاج المصادر بیهقی ). روان شدن خون . (یادداشت لغت نامه ).