کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منضوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منضوع
لغتنامه دهخدا
منضوع . [ م ُ ض َ وِ ] (ع ص ) چوزه که هر دو بازو را گشایدو فریاد نماید پیش مادر، تا خورش دهد. (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
منزوء
لغتنامه دهخدا
منزوء. [ م َ ] (ع ص ) هو منزوء به ؛ او حریص است بر آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
منزوع
لغتنامه دهخدا
منزوع . [ م َ ] (ع ص ) برکشیده شده از جای و برکنده شده . (آنندراج ). از بیخ برکنده و از جای خود برکشیده . برکنده شده . غارت شده . (ناظم الاطباء).- زبیب منزوع العجم ؛ کشمش دانه بیرون کرده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- منزوع الرغوة ؛ کف زده . کف گرفته . (...