کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منبوذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منبوذ
لغتنامه دهخدا
منبوذ. [ مَم ْ ] (ع ص ) مطروح و انداخته شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || به راه باز نهاده . (مهذب الاسماء). کودک بر راه انداخته و منه الحدیث : صلی رسول اﷲ (ص ) علی قبر منبوذ بالاضافه ؛ ای لقیط و یروی قبر منبوذ بالنعت ؛ ای ...
-
جستوجو در متن
-
منبوذة
لغتنامه دهخدا
منبوذة. [ مَم ْ ذَ ] (ع ص ) مؤنث منبوذ. (ناظم الاطباء). رجوع به منبوذ شود. || آنچه از لاغری خورده نشود. (از اقرب الموارد).
-
درمسجدی
لغتنامه دهخدا
درمسجدی . [ دَ م َ ج ِ ] (ص نسبی ) کودکی است که وی را پیش در مسجد می گذارند تا مردم او را بردارند. این کلمه در تداول گناباد خراسان شایع است و به عربی مَنبوذ نامیده می شود. (یادداشت محمدِ پروین گنابادی ). کوی یافت .
-
کوی یافت
لغتنامه دهخدا
کوی یافت . (ن مف مرکب ) طفلی را گویند که بر سر راه انداخته باشند. (برهان ). بچه ای که از سر راه بردارند. لقیط. (ناظم الاطباء). یافته ٔ کوی . کودکی که وی را در راهی افکنده باشند و کسی او را برداشته و تربیت کند. بچه ٔ سرراهی .(فرهنگ فارسی معین ). بچه ٔ...
-
سقایة
لغتنامه دهخدا
سقایة. [ س ِ ی َ ] (ع اِ) پیمانه ٔ آب و ظرفی که در آن آب خورند. (از غیاث ). ظرفی که بدان آب خورند. (از آنندراج ). مشربه که به وی آب خورند. (مجمل اللغة) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). || پیمانه . (از آنندراج ) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ). آوندی...
-
سند
لغتنامه دهخدا
سند. [ س ِ ] (اِ) حرام زاده و آن طفلی باشد که از سر راه برمیدارند و به عربی لقیط گویند. (برهان ). کوی یافت . حرامزاده . (مهذب الاسماء) (فرهنگ رشیدی ) (غیاث ). زنیم . (نصاب الصبیان ). سندره . ناپاک زاده . دعی . (یادداشت مؤلف ). سندره . سنداره .ناپاک ...
-
نبیذ
لغتنامه دهخدا
نبیذ. [ ن َ ] (ع اِ) نبید. پارسی باستان نی پی ته . (حاشیه ٔ برهان قاطع معین ). مل . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). بکنی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شراب خرما. (زمخشری ) (تاریخ شاهی ص 353). می خرما. (زمخشری ). خمری که از فشرده ٔ انگور سازند. (از اقرب الموارد...