کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منافع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منافع
لغتنامه دهخدا
منافع. [ م َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ منفعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ منفعت . (غیاث ). سودها و فایده ها و حاصلها و منفعتها و بارها و ثمرها. (ناظم الاطباء) : مر منافع را بجوید و از مضرتها پرهیز کند. (زادالمسافرین ناصرخسرو چ برلین ص 16). آنچه نفس ناط...
-
جستوجو در متن
-
رحمان سربسر
لغتنامه دهخدا
رحمان سربسر. [ رَ س َ ب ِ س َ ] (اِ مرکب ) کنایه از دفع ضرر و گذشتن از منافع باشد. (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ).
-
سندیکا
لغتنامه دهخدا
سندیکا. [ س ِ / س َ ] (فرانسوی ، اِ) اتحادیه ٔ کارگران . گروهی که برای دفاع از منافع اقتصادی افراد تشکیل شود. سندیکای کارگران . (فرهنگ فارسی معین ). اتحادیه .
-
بندوبست چی
لغتنامه دهخدا
بندوبست چی . [ ب َ دُ ب َ ] (ص مرکب ) کسی که در کارهای مختلف با اشخاص مختلف المسلک برای منافع شخصی خود همیشه در زد و بند است . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بیگانه پرست
لغتنامه دهخدا
بیگانه پرست . [ ن َ / ن ِ پ َ رَ ] (نف مرکب ) اجنبی پرست . طرفدار بیگانگان . آنکه اجنبی را بر خودی رجحان دهد. آنکه منافع خارجیان را بیشتر مراعات کند.
-
کفاءة
لغتنامه دهخدا
کفاءة. [ ک َ / ک ُ ءَ ] (ع اِ) بار خرمابن در سال آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بار خرمابن در یک سال . (از ناظم الاطباء). بار آن سال درخت خرما. (شرح قاموس ). || منافع کشت زمین در سال آن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). منافع زمین کشت در...
-
مرافق
لغتنامه دهخدا
مرافق . [ م َ ف ِ ] (ع اِ) ج ِ مرفق . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). رجوع به مرفق شود. || مرافق الدار؛ جای آب و برف انداختن و مانند آن و خلاجایها. (از منتهی الارب ). مصاب الماء و نحوها؛ آبریزگاه خانه . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || منافع. مرافق الد...
-
هوچی
لغتنامه دهخدا
هوچی . [ هََ / هُو] (ص مرکب ) آنکه عوام را اغوا کند در ظاهر برای منافع آنان و در باطن برای سود خود. (یادداشت مؤلف ).- هوچی بازی ؛ سر و صدای بیهوده به راه انداختن برای سود خود.- هوچی گری ؛ هوچی بازی .رجوع به هو شود.
-
مرابح
لغتنامه دهخدا
مرابح . [ م َ ب ِ ] (ع اِ) ج ِ مربح ، به معنی منافع و سودها. (غیاث اللغات ) (آنندراج ).این کلمه مأخوذ از تازی است . (از ناظم الاطباء). مرابح و مربح در فرهنگهای عربی به دسترس ما دیده نشد.
-
منافعرسان
لغتنامه دهخدا
منافعرسان . [ م َ ف ِ رَ / رِ ](نف مرکب ) سودبخش . سودمند. منفعت دهنده : منافعرسان در زمین دیر ماندبس است این یک آیت دلیل دو امت . انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 9).رجوع به منافع شود.
-
منفعة
لغتنامه دهخدا
منفعة. [ م َ ف َ ع َ ] (ع اِ) سود. (دهار) (مهذب الاسماء). || سودمندی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اسم است از مصدر نفع. (از اقرب الموارد). رجوع به منفعت شود. || هر چیز که از آن منتفع شوند. ج ، منافع. (از اقرب الموارد).
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) تکریتی . یحیی بن جریر. یکی از حُذّاق اطبا. وی در سال 472 هَ . ق . حیات داشت و در هیئت و نجوم نیز یدی طولی دارد و او راست : الاختیارات و کتابی در امر باه و کتابی در منافع ریاضت .
-
اوساط
لغتنامه دهخدا
اوساط. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَسَط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).- اوساط ناس ؛ مردمان عادی ، نه بزرگ نه خرد. طبقه ٔ متوسط: چنانکه ملوک را از آن فواید تواند بود اوساط مردمان را هم منافع حاصل تواند شد. (کلیله و دمنه ).
-
برمس
لغتنامه دهخدا
برمس . [ ب ِ م ُ ] (اِ) صبر. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (فهرست مخزن الادویة). نباتی است که او را منسوب به جزیره ای که منبت اوست کنند، و برخی گویند که بوصبر در منافع بدل برمس ، و صورت هردو بهم مشابه است . (از تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ).