کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منازلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منازلة
لغتنامه دهخدا
منازلة. [ م ُ زَ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر فرود آمدن در حرب از بهر کارزار. نِزال .(تاج المصادر بیهقی ). نِزال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). رجوع به نزال و منازلت شود.
-
واژههای همآوا
-
منازلت
لغتنامه دهخدا
منازلت . [ م ُ زَ / زِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) جنگیدن . مقاتله . کارزار کردن . کارزار. جنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منازلة : مگر از طول ایام و امتداد مقام به ستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350). || (...
-
مناضلت
لغتنامه دهخدا
مناضلت . [ م ُ ض َ / ض ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) تیراندازی کردن به هم و نبرد در تیراندازی . مناضلة : تا یک تیر در جعبه ٔ امکان دارند از مناضلت و مطاولت خصم عنان نپیچند. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 90). هر تیر نزاع که ما هر دو را در ترکش طبیعت سرکش بود در آن...
-
مناضلة
لغتنامه دهخدا
مناضلة. [ م ُ ض َ ل َ ] (ع مص ) با یکدیگر تیر انداختن به نبرد. (تاج المصادر بیهقی ). تیراندازی کردن با هم و نبرد نمودن در تیراندازی . نِضال . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نبرد کردن در تیراندازی . نِضال . نیضال . (از اقرب الموارد). ...
-
جستوجو در متن
-
نزال
لغتنامه دهخدا
نزال . [ ن َزْ زا ] (ع ص ) کثیرالنزول یا کثیرالمنازلة. (از المنجد). رجوع به نزول و منازلة شود.
-
جاس
لغتنامه دهخدا
جاس . (اِخ ) نام موضعی است که در شعر طرفه آمده است : اَتعرف رسم الدار قفراً منازله کجفن الیمانی زخرف الوشی ماثله بتثلیث او نجران او حیث یلتقی مِن َ النجد فی قیعان جاس مسائله .(از معجم البلدان ).
-
منازلات
لغتنامه دهخدا
منازلات . [ م ُ زَ ] (ع اِ) ج ِ منازلة. رجوع به منازلة شود. || معانیی که از غیب بر دل نازل شود : بر مترسمان و متشبهان و طایفه ای که از معاملات قوالب به منازلات قلوب نرسیده اند حلال نباشد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 158). تا بدان واسطه مقبول ومنظور دلها...
-
نزال
لغتنامه دهخدا
نزال . [ ن ِ ] (ع مص ) منازلة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (المنجد) (زوزنی ). فرودآمدن دو گروه با هم از شتر بر اسب جهت کارزار و فرودآمدن دو گروه با هم در حرب . (ازمنتهی الارب ) (آنندراج ). پیاده جنگ کردن . (از زوزنی ). فرودآمدن دو گرو...
-
منازلت
لغتنامه دهخدا
منازلت . [ م ُ زَ / زِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) جنگیدن . مقاتله . کارزار کردن . کارزار. جنگ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). منازلة : مگر از طول ایام و امتداد مقام به ستوه آیند و از آن مقاتلت و منازلت روی بتابند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 350). || (...
-
اعتساس
لغتنامه دهخدا
اعتساس . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بپاسبانی گشتن بشب . (ناظم الاطباء). بشب گشتن بپاسبانی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). بشب گشتن . (تاج المصادر بیهقی ). بازشناسی در شب از مردمان مشکوک . (از اقرب الموارد). عسسی کردن . شب گردی . (از یادداشتهای مؤلف ).- امثا...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلباخته ٔ او بود و درباره ٔ وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد.پدر امتناع ورزید و دخت...
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) محمد المعتمد علی اﷲبن ابی عمرو عبّاد المعتضد باﷲبن الظافر المؤید باﷲ ابی القاسم محمد قاضی اشبیلیه ابن ابی الولید اسماعیل بن قریش بن عبادبن عمروبن اسلم بن عمروبن عطاف بن نعیم اللخمی . از وُلد نعمان بن منذر لخمی . آ...