کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممتاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ممتازة
لغتنامه دهخدا
ممتازة. [ م ُ زَ ] (ع ص ) تأنیث ممتاز. رجوع به ممتاز شود.
-
زیتن
لغتنامه دهخدا
زیتن . [ ت َ ] (اِخ ) ژان کنت (1770 - 1848 م .). فیلدمارشال پروسی که در واترلو و لایپزیک شخصیت خود را نشان داد و ممتاز گردید. (از لاروس ).
-
تبلق
لغتنامه دهخدا
تبلق . [ ت َ ب َل ْ ل ُ ] (ع مص ) روشن و ممتاز گردیدن راه . (ناظم الاطباء).
-
جداکرده
لغتنامه دهخدا
جداکرده . [ ج ُ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) منفصل و گسیخته شده . || دورشده . || منفک . || ممتاز. || مفروز. مفروق . || جداشده .
-
شاه زنان
لغتنامه دهخدا
شاه زنان . [ هَِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زن ممتاز از دیگر زنان . زن که بر دیگر زنان سروری و برتری داشته باشد.
-
شاهدان
لغتنامه دهخدا
شاهدان . (اِ مرکب ) مروارید بزرگ و خوب و نفیس .(ناظم الاطباء). شاهدانه . دانه ٔ ممتاز در نوع خود.
-
شاهدانه
لغتنامه دهخدا
شاهدانه . [ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) دانه ٔ ممتاز در نوع خود. شاهدان . || مروارید بزرگ و نفیس . (ناظم الاطباء).
-
متشاخص
لغتنامه دهخدا
متشاخص . [ م ُ ت َ خ ِ ] (ع ص ) کار مختلف و متفاوت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مختلف و متفاوت و جدا و ممتاز. (ناظم الاطباء).
-
چم پریش
لغتنامه دهخدا
چم پریش . [ چ َ پ َ ] (ص مرکب ) مبهم و شک دار و مشکوک . || ممتاز و علیحده . (ناظم الاطباء).
-
تشخص
لغتنامه دهخدا
تشخص . [ ت َ ش خ ْ خ ُ ](ع مص ) جدا و ممتاز شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعین یافتن و معین گردیدن . (غیاث اللغات ). تعین یافتن و معین گردیدن و جدا و ممتاز شدن . (آنندراج ). انفراد و شخصیت و بزرگی و بزرگ منشی . (ناظم الاطباء). مطاوع تشخیص است ...
-
روسفید
لغتنامه دهخدا
روسفید. [ س َ / س ِ ] (ص مرکب ) روسپید. ممتاز و نامدار و باشرف و برگزیده . (ناظم الاطباء). معزز و ممتاز و دولتمند. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). || درست کار. (ناظم الاطباء).- روسفید شدن ؛ از عهده کاری خوب برآمدن و سرافراز شدن .- روسفید کردن ؛ باعث ...
-
بتل
لغتنامه دهخدا
بتل . [ ب َ ] (ع مص ) قطع و بتول از آن گرفته شده است . (ترجمان القرآن جرجانی ). بریدن . (از المنجد) (آنندراج ). جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). بریدن و جدا کردن چیزی از چیزی و ممتاز ساختن آن . (از ناظم الاطباء). بریدن چیزی را و جدا کردن آن را از غیر...
-
گاتو
لغتنامه دهخدا
گاتو. [ ت ُ ] (اِخ ) ژاک ادوار. نام پیکرنگار و کنده کار ممتاز فرانسوی . وی بسال 1788م . در پاریس تولد و در 1881 م . بدانجا وفات یافت .
-
شاه لوت
لغتنامه دهخدا
شاه لوت . (اِ مرکب ) (از: شاه + لوت ، غذا) غذای ممتاز. غذای شاهوار. || روده ٔ گوسفند باشد که به گوشت و مانند آن آگنده باشد. آکنج . آگنج . عصیب . رجوع به آگنچ شود.
-
شاه میوه
لغتنامه دهخدا
شاه میوه . [ وَ / وِ ] (اِ مرکب ) میوه ٔ بزرگ . میوه که در نوع خود ممتاز و بهتر باشد. || قسم بسیار درشت و آبدار و شیرین از گلابی . امرود. گلابی . کمثری . (یادداشت مؤلف ).