کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملذم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملذم
لغتنامه دهخدا
ملذم . [ م ُ ذَ ] (ع ص ) انگیخته شده و ترغیب شده و تحریض شده . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
ام ملذم
لغتنامه دهخدا
ام ملذم . [اُم ْ م ِ م ِ ذَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ام ملدم شود.
-
واژههای همآوا
-
ملزم
لغتنامه دهخدا
ملزم . [ م ِ زَ ] (ع اِ) نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقلی . (صراح ) (از ناظم الاطباء). دو چوب که میان آن به آهن بندند و آن نوعی از دست افزار سوزنگر و صیقل گر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || پیچ و منگنه . (ناظم الاطباء).
-
ملزم
لغتنامه دهخدا
ملزم . [ م ُ زَ ] (ع ص ) آنکه بر گردن وی چیزی لازم آید. || مأخوذ از تازی ، مجبور بر کردن کاری و مجبور بر اقرار و مغلوب و محکوم .- ملزم شدن ؛ مجبور شدن ومقهور و مغلوب گشتن و محکوم شدن و مقر شدن و اقرار کردن .- ملزم کردن ؛ مجبورنمودن بر کردن کاری و ...
-
ملزم
لغتنامه دهخدا
ملزم . [ م ُ زِ ] (ع ص ) مقنع. مجاب کننده : دلیل ملزم خصم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). قانع کننده .
-
جستوجو در متن
-
الذام
لغتنامه دهخدا
الذام . [ اِ ] (ع مص ) لازم گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اِلزام . ملتزم گردانیدن کسی به کسی . (از اقرب الموارد). || برآغالانیدن و ترغیب دادن و تحریض کردن . (منتهی الارب ). ترغیب و تحریض کسی . مولع کردن . اُلذِم َ به (مجهولاً)؛ اولعبه ، فهو م...
-
داهیة
لغتنامه دهخدا
داهیة. [ ی َ ] (ع ص ) داهی . مذکر و مؤنث در آن یکسانست . ج ، دواهی . دهاة. || مرد زیرک و تیزفهم . باهوش . زیرک . نابغة. طلطین . طارئة. قعضوضة. باقعة: داهیة من الدواهی ؛ فتنة من الفتن . نابغة من النوابغ. بل ّ: هو بل ابلال ؛ یعنی او فتنه و صاحب ذکاء ا...