الذام . [ اِ ] (ع مص ) لازم گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اِلزام . ملتزم گردانیدن کسی به کسی . (از اقرب الموارد). || برآغالانیدن و ترغیب دادن و تحریض کردن . (منتهی الارب ). ترغیب و تحریض کسی . مولع کردن . اُلذِم َ به (مجهولاً)؛ اولعبه ، فهو مُلذَم به . (اقرب الموارد). || ماندن در جایی : الذم بالمکان ؛ ثبت . (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.