کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاقی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملاقی
لغتنامه دهخدا
ملاقی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مَلقاةو مَلقی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گوشت درون فرج یا رحم شتر. (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به ملقاة و ملقی شود. || گوشت درون سر پستان اسب . (از ذیل اقرب الموارد). || ملاقی الاجفان ؛ آنجا که پلکها به هم رسند. (از...
-
ملاقی
لغتنامه دهخدا
ملاقی . [ م ُ ] (ع ص ) دیدارکننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه دیدار می کند و آنکه می رسد به دیگری . || مأخوذازتازی ، روبارو و دوچار و پیوسته . (ناظم الاطباء).- ملاقی شدن ؛ روبارو شدن و دوچار گشتن و پیوسته و متصل شدن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
خط ملاقی
لغتنامه دهخدا
خط ملاقی . [ خ َطْ طِ م ُ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط مماس . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
دچار خوردن
لغتنامه دهخدا
دچارخوردن . [ دُ خُور / خُر دَ ] (مص مرکب ) ملاقی گشتن از ناگاهان به امری ناسازگار یا ددی یا شخصی .
-
ملقاة
لغتنامه دهخدا
ملقاة. [ م َ ] (ع اِ) شعبه ٔ سر زهدان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ، ملاقی . (ناظم الاطباء).
-
ورخوردن
لغتنامه دهخدا
ورخوردن . [ وَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) برخوردن . ملاقی شدن . (غیاث اللغات ). نگریستن و دچار شدن وروبرو گشتن و ملاقات کردن و یافتن . (ناظم الاطباء).
-
سکاکه
لغتنامه دهخدا
سکاکه . [ س ُ ک َ ] (ع ص ) خورد گوش . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) هوای میان زمین و آسمان . || هوایی که ملاقی ابر است . || (ص ) مرد منفرد برای خود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
مصادفة
لغتنامه دهخدا
مصادفة. [ م ُدَ ف َ ] (ع مص ) یافتن کسی را و دیدن . (منتهی الارب ).یافتن کسی را و ملاقات کردن او را. (ناظم الاطباء). برخورد کردن با کسی . یافتن و دیدن . (آنندراج ). یافتن .(تاج المصادر بیهقی ). ملاقی شدن . (یادداشت مؤلف ).
-
ملقی
لغتنامه دهخدا
ملقی . [ م َ قا ] (ع اِ) شعبه ٔ سر زهدان . ملقاة. ج ، ملاقی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || جای و مکان . (ناظم الاطباء). جای ملاقات . (از اقرب الموارد). || جای بز کوهی از کوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموا...
-
تافتن سای
لغتنامه دهخدا
تافتن سای . [ ت َ ] (نف مرکب ) صاحب آنندراج و انجمن آرا ذیل تافتن بمعنی پرتو آرند: بنابراین در کتب پارسیان قدیم لفظی که انطباع شبح مبصر در عربی ذکر میشود تافتن سای خوانند که ساسان پنجم در بیان این معنی گفته چون بیان شده است که تافتن سای یعنی انطباع ش...
-
دچار شدن
لغتنامه دهخدا
دچار شدن . [ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تلاقی . ملاقی شدن . برخوردن . بهم رسیدن . تصادم . ناگهان بهم رسیدن . برخوردن به ناموافقی یا امر ناملایمی : تیاس موضعی است و در آن موضع لشکر بنوعمرو با لشکر بنوسعد دچار شد و غالب آمد. (منتهی الارب ) : گر شود مرد ره ...
-
برخورد
لغتنامه دهخدا
برخورد. [ ب َ خوَر / خُرْ ] (مص مرخم ) برخوردن . ملاقات . تصادم . ملاقی شدن . (از غیاث ).- بد برخورد ؛ ترشرو و متکبر و خشن بهنگام دیدار.- برخورد خوبی نکردن ؛ نیک تلقی نکردن و به ترشروئی و سردی دیدار کردن .- خوش برخورد؛ گشاده رو و مؤدب بهنگام ملاقات...
-
باز خوردن
لغتنامه دهخدا
باز خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن . بلعیدن . (ناظم الاطباء) : هرمزان گفت مرا مکش تا یک شربت آب بازخورم . (تاریخ قم ص 303). || دوباره خوردن . || ملاقی شدن . مقابل شدن . (غیاث اللغات ). برخوردن . تصادف کردن . روبرو شدن . تصادم . دچار شدن...