کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقیاس پیش بینی بازگشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
خط مقیاس
لغتنامه دهخدا
خط مقیاس . [ خ َطْ طِ م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خط تعیین درجه . || خطی که بدان اندازه ٔ چیزی را معین کنند. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
پیش بینی کردن
لغتنامه دهخدا
پیش بینی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مآل اندیشی کردن . عاقبت اندیشی کردن . احتیاط بکار بردن . آخربینی کردن . آخر دیدن . رجوع به پیش بینی شود : خردمندی و پیش بینی کنی توانایی و پاک دینی کنی .فردوسی .
-
پیش بینی
لغتنامه دهخدا
پیش بینی . (حامص مرکب ) عمل پیش بین . دوراندیشی . احتیاط. دوربینی . احتیاطکاری . آخربینی . مآل اندیشی . عاقبت اندیشی . (انجمن آرا). عاقبت بینی : به پیش بینی آن بیند او که دیده نیندمنجمان سطرلاب آسمان پیمای . فرخی .آنجا که پیش بینی باید موفقی آنجا که ...
-
پیش
لغتنامه دهخدا
پیش . (اِ) قُبُل . مقابل پس ، دُبُر. مقابل پشت . || بخش قدامی . مقابل قسمت خلفی از چیزی : بدرد همی پیش پیراهنش درخشان شود آتش اندر تنش . فردوسی .عقوة، ساحة؛ پیش در. کاثبة؛ پیش شانه جای اسب . هجنع؛ موی پیش سر رفته . وصید؛ پیش آستانه ٔ در. حوزمة؛ پیش ب...
-
پیش دیدن
لغتنامه دهخدا
پیش دیدن . [ دی دَ ] (مص مرکب ) دیدن از قبل . || پیش بینی کردن .
-
نخرة
لغتنامه دهخدا
نخرة. [ ن ُ رَ / ن ُ خ َ رَ ](ع اِ) پیش ِ بینی اسب و خر و خوک و جز آن و شکاف آن ، یا مابین دو سوراخ بینی ، یا نوک آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیش بینی . (مهذب الاسما). ارنبة الانف . مقدم بینی . (المنجد). نوک بینی مرد و شتر و اسپ و سگ و جز آن . (ن...
-
پیش دید
لغتنامه دهخدا
پیش دید. (اِ مرکب ) عزم و اراده . (آنندراج ). || (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش بینی . دیدنی از پیش .
-
خورمة
لغتنامه دهخدا
خورمة. [ خ َ رَ م َ ] (ع اِ) واحد خَوْرَم . || پیش بینی . || دیوار بینی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
-
پیش اندیشی
لغتنامه دهخدا
پیش اندیشی . [ اَ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی پیش اندیش . عمل پیش اندیش . پیش بینی . پیشگوئی . تقدمةالمعرفة: اندیشه را مقدم گفتار خویش دار... که پیش اندیشی دوم کفایتست . (منتخب قابوس نامه ص 51).
-
خیشوم
لغتنامه دهخدا
خیشوم . [ خ َ ] (ع اِ) بینی . || بن بینی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). بیخ بینی ، اقصای انف . (یادداشت مؤلف ). || اندرون بینی . (زمخشری ) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || پرده ٔ دماغ . (ملخص اللغات حسن خطیب ...
-
مخطم
لغتنامه دهخدا
مخطم . [ م َ طِ / م ِ طَ ] (ع اِ) منقار مرغان و پیش بینی و دهن ستور و بینی مردم . ج ، مخاطم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). بینی انسان . (از محیط المحیط).
-
ماقی
لغتنامه دهخدا
ماقی . (ع اِ) کنج چشم متصل بینی یا پیش چشم یا دنباله ٔآن . (از منتهی الارب ). کنج درونی چشم متصل به بینی . ج ، مواقی و مآقی . (ناظم الاطباء). گوشه ٔ چشم که به طرف بینی است . (آنندراج ) (غیاث ). و رجوع به ماق شود.
-
مقدم
لغتنامه دهخدا
مقدم . [ م ُ دِ ] (ع اِ) گوشه ٔ چشم از سوی بینی . (مهذب الاسماء). مقدم العین ؛ کنج چشم . مقابل مؤخرالعین که دنباله ٔ چشم است .(از منتهی الارب ). آن گوشه از چشم که پهلوی بینی می باشد، و مؤخرالعین دنباله ٔ چشم که پهلوی شقیقه است . (ناظم الاطباء). کنج...
-
پیش خرید
لغتنامه دهخدا
پیش خرید. [ خ َ ] (مص مرکب مرخم ، اِ مص مرکب ) پیش خریدن . خریداری کردن قبل از وقت . هر چیز که پیشکی خرند یعنی وجه آنرا از پیش دهند. بیع سلم . خریدی پیش از تغییر قیمت : هرچه بینی همگی پیش خرید عدم است در قفای همه تحصیل نکوحالی کن .واله هروی (از آنندر...