خیشوم . [ خ َ ] (ع اِ) بینی . || بن بینی . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). بیخ بینی ، اقصای انف . (یادداشت مؤلف ). || اندرون بینی . (زمخشری ) (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || پرده ٔ دماغ . (ملخص اللغات حسن خطیب ). استخوان بینی . (یادداشت مؤلف ). || قسمت شامه از رأس . || دماغه ٔ کوه و پیش آمدگی کوه . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). ج ، خیشیم در همه ٔ معانی .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.