کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مقاوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مقاوله
لغتنامه دهخدا
مقاوله . [ م ُ وَ / وِ ل َ / ل ِ ] (از ع ، اِمص ) مقاولة. گفت و شنید. گفتگو. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ قبل شود.- مقاوله رفتن ؛ گفتگو به عمل آمدن . سخن گفته شدن : اگر به مناقضت و معارضت قول مقاوله ای رفتی از قضیت عقل دور بودی . (م...
-
واژههای مشابه
-
مقاولة
لغتنامه دهخدا
مقاولة. [ م َ وِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ مِقوَل . (ناظم الاطباء). ج ِ مِقول به معنی قَیل به لغت اهل یمن . (از اقرب الموارد). و رجوع به مقول شود.
-
مقاولة
لغتنامه دهخدا
مقاولة. [ م ُ وَ ل َ ] (ع مص ) با کسی قول کردن . (المصادر زوزنی ). با کسی قول کردن و گفت و شنید کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). مفاوضة. مجادلة. (اقرب الموارد). و رجوع به مقاوله و مقاولت شود.
-
جستوجو در متن
-
مقاول
لغتنامه دهخدا
مقاول . [ م ُ وِ ] (ع ص ) آنکه مشغول گفت و شنود است . (ناظم الاطباء). و رجوع به مقاولة شود.
-
پیوندنامه
لغتنامه دهخدا
پیوندنامه . [ پ َ وَ م َ / م ِ ](اِ مرکب ) مقاوله نامه . (از لغات مصوب فرهنگستان ).
-
مقاولات
لغتنامه دهخدا
مقاولات . [ م ُ وَ ] (ع اِ) ج ِ مقاولة. گفت و شنودها. گفتگوها : بعداز مقاولات بسیار اتفاق بر آن افتاد که هرات فایق راباشد و نیشابور و قیادت جیوش ابوعلی را. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 108). و رجوع به مقاولة شود.
-
مقاولت
لغتنامه دهخدا
مقاولت . [ م ُ وَ / وِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) مقاولة. گفت و شنود. گفتگو : چه آن جمع اهل مقاومت و کفو مقاولت او نبودند و همه به یک لطمه از موج بحر او متلاشی شدندی . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203). و رجوع به مقاولة شود.
-
قیل
لغتنامه دهخدا
قیل . [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) پادشاه یا کمتر از پادشاه کلان . ج ، اقوال ، اقیال ،مقاول ، مقاوله . (منتهی الارب ). رجوع به قَیْل شود.
-
ابوالعلاء
لغتنامه دهخدا
ابوالعلاء. [ اَ ب ُ ل ع َ ] (اِخ ) یکی از افاضل معروف دولت سلاجقه . او را با خطیرالملک وزیر محمودبن سنجر مقاوله ای است . رجوع به حبیب السیر ج 1 ص 383 شود.
-
مناقضت
لغتنامه دهخدا
مناقضت . [ م ُ ق َ / ق ِ ض َ ] (از ع ، اِمص ) سخن کسی را نقض کردن . سخن برخلاف یکدیگر گفتن . مناقضة: اگر به مناقضت و معارضت قول او مقاوله ای رفتی از قضیت عقل دور بودی . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 128). سبیل دشمنانگی و مناقضت در پیش آید. (مرزبان نامه چ ق...
-
مقول
لغتنامه دهخدا
مقول . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) زبان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن . (مهذب الاسماء). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی . مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی . (منتهی الارب )....
-
حجرالمطر
لغتنامه دهخدا
حجرالمطر. [ ح َ ج َ رُل ْم َ طَ ] (ع اِ مرکب ) یا الحجر الجالب للمطر. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر فی معرفة الجواهر گوید:قال الرازی فی کتاب الخواص : ان بارض ترک بین خرلخ والبجناک عقبة اذا مر علیها جیش او قطع غنم شد علی الاظلاف و الحوافر منها صوف و...
-
حدیث
لغتنامه دهخدا
حدیث . [ ح َ ] (ع ص ، اِ) نو. جدید. تازه . مقابل قدیم : ابواب خزائن قدیم و حدیث فرمود تا گشاده کردند. (جهانگشای جوینی ). || چیز نو. چیزی نو. || سخن نو.(دهار). || مرد اندک سال . جوان . || مسئله . امر. کار. شغل . باره . مطلب . قضیه . وقعه . واقعه . حاد...