مقول . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) زبان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن . (مهذب الاسماء). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی . مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی . (منتهی الارب ). مرد نیکوسخن و تیززبان بسیارگوی و کذلک امراءة مقول . (ناظم الاطباء). فصیح . بسیار گویا. ج ، مقاول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقوال شود. || مهتر به لغت یمن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قَیل به لغت اهل یمن . ج ، مقاول و مقاولة. (از اقرب الموارد). لقب قائدین یمن و اینان در مرتبه پس از اذواء بوده اند. (مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.