کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مفاکهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مفاکهه
لغتنامه دهخدا
مفاکهه . [ م ُ ک َ / ک ِ هََ / هَِ ] (از ع ، اِمص ) مفاکهة. مطایبه . ممازحه . با یکدیگر مزاح کردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || (اِمص ) طیبت . شوخی . مزاح . خوش طبعی . خوش منشی . لاغ . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و درد زدگی فراق مشاهدات را به ن...
-
واژههای مشابه
-
مفاکهة
لغتنامه دهخدا
مفاکهة. [ م ُ ک َ هََ ] (ع مص ) با کسی لاغ و خوش منشی نمودن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). با کسی لاغ کردن و شوخی و خوش منشی نمودن . (ناظم الاطباء).با کسی مزاح کردن . (از اقرب الموارد). ممازحه . (تاج المصادر بیهقی ). با هم خوش طبعی کردن . (یادداشت ب...
-
جستوجو در متن
-
مفاکهات
لغتنامه دهخدا
مفاکهات . [ م ُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ مفاکهة: آتشی خوش برافروختند و از لطف محاورات ومفاکهات فواکه با ریحانی زمستانی برهم آمیختند. (مرزبان نامه چ 1317 ص 89). و رجوع به دو مدخل بعد شود.
-
ممازحة
لغتنامه دهخدا
ممازحة. [م ُ زَ ح َ ] (ع مص ) مزاح و لاغ کردن با کسی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). مداعبه . مفاکهه . (تاج المصادربیهقی ). مزاح کردن . مداعبه . (از اقرب الموارد). با یکدیگر لاغ کردن . خوش منشی و خوش طبعی کردن . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). خوش دأبی ...
-
خوش طبعی
لغتنامه دهخدا
خوش طبعی . [ خوَش ْ / خُش ْ طَ ] (حامص مرکب ) مزاح . فکاهت . طیبت . شوخی . مطایبه . مفاکهة. دعابه . مداعبه . لاغ . || خوشدلی . خوشحالی : شعر حسان بن ثابت را به خوش طبعی شنودپادشاه دین رسول ابطحی خیرالانام . سوزنی .به خوش طبعی جهان میداد و می خوردقضای...
-
مطایبة
لغتنامه دهخدا
مطایبة. [ م ُ ی َ ب َ ] (ع مص ) خوش منشی کردن با هم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی خوش طبعی کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). با کسی خوش منشی کردن .(دهار). با کسی خوش طبعی و مزاح کردن . (غیاث ) (آنندراج ). شوخی کردن و بازی کردن ب...
-
کتانی
لغتنامه دهخدا
کتانی . [ ک َ ](اِخ ) محمد عبدالحی بن عبدالکبیر الکتانی الحسنی الادریسی الفاسی . از اوست : 1 - حکم . 2 - خبئةالکون . 3 - الرحمة المرسلة فی شأن حدیث البسلمه . 4 - السرالخفی الامتنانی الواصل الی ذکرالراتب الکتانی . 5 - فنیة السائل فی اختصار الشمائل . ...
-
لاغ
لغتنامه دهخدا
لاغ . (اِ) تا. تای . شاخ . شاخه . طاقه : طاقه ٔ ریحان ،لاغی اسپرغم . یک لاغ سبزی ، یک طاقه بقل ، یک برگ از سبزی . یک لاغ تره یا یک لاغ سبزی یا لاغی اسپرغم ؛ هریک ازبنه های سبزی در یکدسته . رمش ، یکدسته اسپرغم . || هریک از گیسوان بافته . دسته ای خرد ا...
-
مزاح
لغتنامه دهخدا
مزاح . [ م ِ /م َ /م ُ ] (ع مص ) با هم خوش طبعی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). خوشمزگی . فکاهت . لودگی . چکگی . مفاکهة. مفاکهت . طیبت . مطایبه . مَزح . ممازحت . ممازحة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزاح کردن . (تاج المصادر). لاغ . (صراح ). (منتهی الارب )...
-
شوخی
لغتنامه دهخدا
شوخی . (حامص ) چرکی . دناست . درن . وسخ . پلیدی . (یادداشت مؤلف ) : گر از تو دل مردمان خسته شدبه شوخی درون دیده ها شسته شد. فردوسی . || (اِ) چرک و ریم . (ناظم الاطباء). رجوع به شوخ شود. || زنگ . || زبیل و خاشاک . (ناظم الاطباء). || (حامص ) بی ادبی ....