کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغفر شکاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیروزه مغفر
لغتنامه دهخدا
پیروزه مغفر. [ زَ / زِ م ِ ف َ ](اِ مرکب ) کنایه از فلک و آسمان باشد. (آنندراج ).
-
فیروزه مغفر
لغتنامه دهخدا
فیروزه مغفر. [ زَ / زِ م ِ ف َ ] (اِ مرکب ) پیروزه مغفر. (فرهنگ فارسی معین ). کلاه خود از فیروزه . || کلاه خود به رنگ فیروزه . || به کنایت ، آسمان و فلک . فیروزه ایوان . فیروزه دریا. فیروزه طشت . فیروزه سقف .
-
واژههای همآوا
-
مغفرشکاف
لغتنامه دهخدا
مغفرشکاف . [ م ِ ف َ ش ِ ] (نف مرکب ) از صفات تیغ و خنجر و مانند آن است . (از مجموعه ٔ مترادفات ص 103). شکافنده ٔ مغفر. که کلاه خود را شکافد : ملک ده ، لشکرشکن ، خنجرکش و مغفرشکاف گنج نه ، باره فکن ، شمشیرزن ، بخت آزمای .منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی چ ...
-
جستوجو در متن
-
خفتان
لغتنامه دهخدا
خفتان . [ خ ِ ] (اِ) نوعی از جبه و جامه ٔ روز جنگ باشد که آنرا قزاگند گویند و ترکی قلمقاقی خوانند. (از برهان قاطع). درع . گَبر. (صحاح الفرس ). جوشن . (مهذب الاسماء). تِجفاف . (منتهی الارب ). جامه ای هنگفت وسطبر بوده است از ابریشم یا پشم و شمشیرزننده ...