کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مغازله کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مهانغة
لغتنامه دهخدا
مهانغة. [ م ُ ن َ غ َ ] (ع مص ) عشقبازی کردن با زن . (منتهی الارب ). عشقبازی کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مغازله . عشق باختن . (از اقرب الموارد).
-
منادغة
لغتنامه دهخدا
منادغة. [ م ُ دَ غ َ ] (ع مص ) با هم عشق بازی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم عشق بازی کردن و مغازله نمودن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
تجمیش
لغتنامه دهخدا
تجمیش . [ ت َ ] (ع مص ) بازی کردن و سخن با زنان گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). با جاریه مغازله و ملاعبه کردن . (از قطر المحیط). || مساعدت و معاضدت کردن کسی را. (از قطر المحیط).
-
خنع
لغتنامه دهخدا
خنع. [ خ َ ] (ع مص ) فجور کردن و متهم گردیدن . || نرمی کردن مرد با زنان و معاشرت کردن با آنان به مغازله و ملاعبه . منه :خنع الرجل النساء. || ذلیل و خاضع گردیدن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خنع له خنوعاً؛ ای ذلیل و خاضع گر...
-
مغازلت
لغتنامه دهخدا
مغازلت . [ م ُ زَ / زِ ل َ ] (از ع ، مص ) حدیث عشق با زنی کردن . سخن گفتن عاشقانه با زنان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مغازلة شود.
-
مخاضنة
لغتنامه دهخدا
مخاضنة. [ م ُ ض َ ن َ ] (ع مص ) با زنی دوستی داشتن . (زوزنی ). مغازلة. (تاج المصادر بیهق ) (از اقرب الموارد). عشق بازی کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || با هم دشنام دادن به فحش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
مناغاة
لغتنامه دهخدا
مناغاة. [ م ُ ] (ع مص ) سخن خوش گفتن . یقال : المراءة تناغی صبیها؛ ای یکلمه بما یعجبه و یسره . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناغات شود. || عشق بازی کردن با زن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مغازله کردن با زن . (ناظم الاطب...
-
عشق باختن
لغتنامه دهخدا
عشق باختن . [ ع ِ ت َ ] (مص مرکب ) اظهار عشق ودوستی شدید کردن . عشقبازی کردن . عشق ورزیدن . (فرهنگ فارسی معین ). تغازل با یکدیگر. مغازله : سعدی همه روزه عشق میبازتا در دو جهان شوی به یک رنگ . سعدی .کسی بعیب من از خویشتن نپردازدکه هرکه مینگرم با تو عش...
-
عشق بازی
لغتنامه دهخدا
عشق بازی . [ ع ِ ] (حامص مرکب ) عمل عشقباز. عاشقی . غَزَل . (منتهی الارب ). عشق ورزی . معاشقه . مغازله . تصابی . مهرورزی : عشقبازی کن و سیکی خور و برخند بر آن که تو را گوید سیکی مخور و عشق مباز. فرخی .دل دوش هزار چاره سازی میکردبا وعده ٔ دوست عشق باز...
-
اغزل
لغتنامه دهخدا
اغزل . [ اَ زَ ] (ع ن تف ) مرد غزلخوان تر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از غزل . یقال فی المثل : «هو اغزل من امری ءالقیس ». (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). غزلسراتر. نیک غزل تر. (یادداشت مؤلف ).- امثال : اغز...
-
پیشانی
لغتنامه دهخدا
پیشانی . (اِ مرکب ) جزء فوقانی رخسار میان رستنگاه موی و ابروان . بنچه . ناصیه . جبهه . (دهار) (منتهی الارب ).جبین . (زمخشری ). پیچه . چماچم . (برهان ). چکاد. صلایه .کشه . ذؤابه . لطاة. مقدمه . مسجد. رمة. (منتهی الارب ). صاحب آنندراج آرد: این کلمه مر...
-
غزل
لغتنامه دهخدا
غزل . [ غ َ زَ ] (ع مص ) سخن گفتن با زنان و عشقبازی نمودن . (منتهی الارب ). حدیث زنان و حدیث عشق ایشان کردن . (آنندراج ). محادثه با زنان . (اقرب الموارد). بازی کردن به محبوب . حکایت کردن از جوانی و حدیث صحبت و عشق زنان . (غیاث اللغات ). دوست داشتن حد...