کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معرتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
معرتن
لغتنامه دهخدا
معرتن . [ م ُ ع َ ت َ ] (ع ص ) ادیم معرتن ؛ پوست پیراسته با گیاه عرتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مارتن
لغتنامه دهخدا
مارتن . [ ت ِ ] (اِخ ). تئودور هوتسما. رجوع به مارتین شود.
-
مارتن
لغتنامه دهخدا
مارتن . [ت َ ] (ص مرکب ) کسی که تنش مثل مار باشد. (آنندراج ).آنکه تن و بدن وی مانند مار باشد. (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عرتن
لغتنامه دهخدا
عرتن . [ ع َ ت َ ] (ع اِ) عَرَتن . عُرتُن . (منتهی الارب ). گیاهی است که بدان دباغت کننداصل آن عرنتُن و عَرَنتَن بوده است و حرف تاء کلمه سه حرکت گرفته و نون آن حذف شده و به حال خود مانده است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عرتون . (منتهی الارب ). درختی ...