عرتن . [ ع َ ت َ ] (ع اِ) عَرَتن . عُرتُن . (منتهی الارب ). گیاهی است که بدان دباغت کننداصل آن عرنتُن و عَرَنتَن بوده است و حرف تاء کلمه سه حرکت گرفته و نون آن حذف شده و به حال خود مانده است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). عرتون . (منتهی الارب ). درختی است که بدان دباغت کنند. (از اقرب الموارد).
- ادیم معرتن ؛ پوست پیراسته به گیاه عرتن که به عرتن دباغت شده باشدو آنرا معرتن گویند و عامل آنرا مُعرتِن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.