کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
معاف کرد از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
معاف شدن
لغتنامه دهخدا
معاف شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بخشوده شدن . مورد عفو واقع شدن .
-
معاف فرمودن
لغتنامه دهخدا
معاف فرمودن . [ م ُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) معاف کردن . (ناظم الاطباء). معاف داشتن . رجوع به معاف کردن شود.
-
معاف گاه
لغتنامه دهخدا
معاف گاه . [ م ُ ] (اِ مرکب ) جای آزادی و جای مقدس و پناهگاه . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ابن مطلب
لغتنامه دهخدا
ابن مطلب . [ اِ ن ُ م ُطْ طَ ل ِ ] (اِخ ) هبةاﷲبن محمدبن مطلب ، ملقب به ولی الدوله . وزیر خلیفه المستظهر باﷲ. او به سال 499 هَ .ق . پس از وفات زعیم الرؤسا ابن جهیر مقام وزارت یافت لکن سپس سلطان محمدبن ملکشاه از اصفهان بخلیفه نامه کرد و عزل او درخواس...
-
حصص
لغتنامه دهخدا
حصص . [ ح ِ ص َ ] (ع اِ) ج ِ حصة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قسمتها. بهره ها : بشر قم را مساحت کرد و به سه هزارهزار درم و کسری رفع آن بنوشت پس از آنکه حصصی معافه ومسلّمه که در دستهای مردم بود که آنرا مساحت نمیکردند وضع کرد و معاف و مسلم داشت . (تاریخ...
-
فطرت نوائی
لغتنامه دهخدا
فطرت نوائی . [ ف ِ رَ ت ِ ن َ ] (اِخ ) چراغعلی خان . اصلش از قصبه ٔ نوای مازندران و از نجبای آن سامان بوده و در مبادی دولت خاقان صاحبقران در آن حضرت اعتبار وافر داشته ، سپس به وزارت شاهزاده حسینعلی میرزا فرمانفرمای فارس مأمور شد... آخرالامر از آن من...
-
دانائید
لغتنامه دهخدا
دانائید. (اِخ ) نام پنجاه دختر دانائوس پادشاه لیبی . اینان با پدر خود که از ترس پنجاه پسر اژیپتوس ، برادرش ، از مصر گریخته بود از آن سرزمین خارج شدند، همینکه دانائوس در آرگس استقرار یافت پنجاه برادرزاده نزد وی آمدند و طلب عفو کردند و ازو خواستند تا د...
-
عفو کردن
لغتنامه دهخدا
عفو کردن . [ ع َف ْوْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آمرزیدن و بخشیدن . معذور داشتن . پوزش پذیرفتن . معاف کردن . درگذشتن . (ناظم الاطباء). از گناه کسی درگذشتن . بخشودن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به عفو شود : بکن عفو یارب گناه ورابیفزای در حشر جاه ورا. فردوسی ....
-
مؤن
لغتنامه دهخدا
مؤن . [ م ُ ءَ ] (ع اِ) مُوَن . ج ِ مؤنة. (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). ج ِ مؤنت و مؤنة، به معنی بار و گرانی نفقه ٔ عیال و قوت روزانه . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مؤنت و مؤنة شود. || هزینه . خرجی . جیره ٔروزانه : ما را اگر قسمت ولایتی هست ...
-
زیرآب
لغتنامه دهخدا
زیرآب . (اِ مرکب ) مجرایی است در ته مخزنهای آب که هنگام خالی کردن آب ، آن را بگشایند. (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). مخرجی دربسته در تک خزانه یاحوض یا آب انبار و غیره که به چاهی یا مغاکی منتهی میشود تا آنگاه که خواهند، آن را باز کنند و آبدان ازآب و لج...
-
سارگن دوم
لغتنامه دهخدا
سارگن دوم . [ گ ُ ن ِ دُوْوُ ] (اِخ ) پادشاه آشور که از 872 تا 705 ق . م . سلطنت کرد و نام او به زبان آشوری شروکین است . (بمعنی پادشاه راستین ) وی در دوره ٔ شلم نصر پنجم فرمانده کل سپاه آشور بود و مدت سه سال باسارماتها جنگید. شلم نصر در ماه دهم سال 7...
-
شریح
لغتنامه دهخدا
شریح . [ ش َ رَ ] (اِخ ) ابن حارث بن قیس بن جهم بن معاویةبن ... مرتع کندی ، مکنی به ابوامیه یا ابوعبدالرحمان . شاعر و قاضی و راوی از عمر خطاب است و در 97 یا 98 هجری قمری در 120سالگی در کوفه درگذشت . وی از نامی ترین قاضیان صدر اسلام و اصلش از یمن بود....
-
خسروپاشا
لغتنامه دهخدا
خسروپاشا. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام وی محمد و از وزرای سلطان سلیم خان ثالث و سلطان محمودخان و سلطان عبدالمجیدخان پادشاهان عثمانی بود. بسال 1206 هَ . ق . یعنی به زمان کوچک حسین پاشا وی مهردار و بعد کدخدا شد. در سال 1216 هَ . ق . برتبه ٔ میرمیرانی و ...
-
کارنو
لغتنامه دهخدا
کارنو. [ ن ُ ] (اِخ ) لازار. کنوانسیونل فرانسوی ، متولد در نوله . وی دانشمندی ریاضی دان و از واضعین علم هندسه ٔ جدید و عضو کمیته ٔ نجات عمومی بود.و هم اوست که چهارده لشکر جمهوری را ایجاد کرد و اسلوب جنگی جدیدی را بوجود آورد که «ژنرال هش » و «ناپلئون ...